وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

صندلی داغ !!!


مهمان صندلی داغ :


::. مینا زمانی .::

نظرات 291 + ارسال نظر
نیلوفر یکشنبه 30 مهر 1391 ساعت 22:27

میزنم قدش وبه طور کامل حمایت میکنم
مینا برای بار اخر میگم
حرفتو پس بگیر من و مرضی هماهنگ بشیم میترکیا ...!
تمام خلاقیت داشته و نداشتمو کار میگیرم تا منهدم بشیا...!
خود دانی واسه اخرین بار میگم
ایا وکیلم...؟!!!

نه وکیل نیستی، مهندسی!!!!!
هیچ کاری نمیکنین. نه من بستنی میخورم نه شما هیچ گزینه ای رو عملی میکنین!فمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از همین تریبون دارم دوباره اعلام میکنم: جریانه گزینه ی 2 (و همچنین سایر گزینه ها) منتفی شده!!!! نزنه به سرتون یهو!!!!

فاطمه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 19:03

تبریک!!!تبریک!!هو هو!بروبچچچچچ!!!ایول رکورد شکوندیم!!!!

خب مینا جان توصیه هات به نفر بعدی چیه؟

تبریک!

این که به سوال کننده ها رو نده چون پر رو میشن!!!!!!

این که کامنتایی که خودش صلاح میدونه رو تایید کنه و بقیه کامنتا رو حذف کنه!!!!!!

فاطمه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 19:04

تو خونه آدم کم حرفی هستی یا پر حرف؟
درکل خونسری یا خونگرم؟

پر حرف!!!!!
خونگرم!!!!

فاطمه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 19:05

اگه بخوای ی رشته ورزشی رو به صورت حرفه ای کار کنی ترجیح میدی چه رشته ای باشه؟

من خیلی اهل ورزش نیستم ولی اگه بخوام یه روزی حرفه ای کار کنم ترجیح میدم بدمینتون یا شطرنج باشه!

فعلا که بدمینتون رو در حد سیزده به دری بلدم
شطرنجم در حد حرکت مهره ها!!!!!!!!

عاطفه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 20:11

اولاً سلام
دوماً که سپاسگزارم از این همه ارادتی که بمن داری از نظر شخصیت شناسی و پند و اندرز و ...

الان سوالی به ذهنم نمیرسه! ی سوال که دلت میخواسته ازت بپرسن ولی نپرسیدن رو بگو؟ با اسم فرد سوال کننده(یعنی کسی که دلت میخواسته ازت این سوالو بکنه )

اولا علیک سلام چه عجب تشریفتونو آوردین!!!!!!
دوما خواهش میشه قابلی نداشت عزیزم.

سوما :

بروبچچچچچچ:
اسم یه سریا رو لیست کنن بگن هر کدوم تو رو یاد چه رنگی میندازن؟
.
.
.
.
.
آقای صادقیان:
در شرایطی که لیوان نیست - دستاتون هم کثیفه - چجوری آب میخورین؟!

مرضیه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 22:45

این افراد تو را یاد چه رنگی میندازن؟؟؟؟
الناز
الهام
فاطمه
عاطی
سیما
عاطفه.م
مهسا
نیلو
مرضیه
ناهید
عاطفه حجازی
آقای صادقیان
.... مظفری
....باولی
...جعفری
...ایوبی
...بارانی
...آصفی
(علتاشم بنویس)

علتاش که خیلی سخته!!!!

الناز=سفید
الهام=سبز
فاطمه=سبزآبی
عاطی=نارنجی
سیما=آبی
عاطفه.م=زرد پر رنگ
مهسا=مسی
نیلو=قرمز
مرضیه=قرمزتر
ناهید=یاسی
عاطفه حجازی=شیری
آقای صادقیان=سبز روشن
آقای مظفری=مشکی
آقای باولی=آبی تیره مایل به سورمه ای
آقای جعفری=خاکستری باز
آقای ایوبی=سبز خیلی تیره
آقای بارانی=قرمز باز
آقای آصفی=بنفش تیره مایل به بادمجانی رنگ

مرضیه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 22:49

مینا منم بات موافقم!!من چند بار بت گفتم به این سوال کننده ها رو نده پررو میشن بعد مجبور میشی بستنی بخوری(اونجوری!!!)
من چند بار بت گفتم کامنتایی که مورد داره را حذف کن آخه چرا به حرفه من گوش نمیدی؟؟

باهام موافقی؟؟؟؟؟؟؟؟ خیلی بد جنسی !!!!!
الان که فهمیدی مخاطب حرفام خودت بودی ساز موافقت کوک میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اینو یادت باشه... هیچ کس نمیتونه منو به کاری مجبور کنه!!!! هیچ کس!!!

مرضیه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 22:50

مینا پا میشی از رو صندلی یا صندلییا از زیر پات بکشم؟؟؟؟

حالا حالا ها تشریف دارم!!! تکونم نمیخورم از جام!

نکنه میخوای از زیر پام بکشی که خودت بشینی روش؟؟؟؟؟؟؟هاااان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پارازیت دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 23:25

اگر قرار بود یه خصلت خوب از هر کدوم از نویسنده های این وبلاگ برداری برای تولید نسل برتر، از هر کدوم چی بر می داشتی؟(هیچکدوم هم نباید فراموش بشن)
اگر دوست داشتی جواب این سوال هم بده:
اگر قرار بود یه خصلت بد از هر کدوم از نویسنده های این وبلاگ برداری برای تولید نسل انتر، از هر کدوم چی بر می داشتی؟(هیچکدوم هم نباید فراموش بشن)

مراجعه شود به دو کامنت ترینها و کامنت شخصیت شناسی!!!!
اونجا جوابتونو خواهید گرفت!

چرا خودتونو معرفی نمیکنین؟؟؟؟؟؟
همش پارازیت پارازیت پارازیت !!!!

علیرضا سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 18:07

در شرایطی که لیوان نیست و دستاتون هم کثیفه و خیلی هم تشنه هستین چجوری آب میخورین ؟!

حاضرم از سر پارچ بخورم ولی تو درش نخورم!
.
.
.
.
.
.
.
اصلا آدم با چنگال آب بخوره ولی با در پارچ نخوره!!!!
مگه نه آقای صادقیان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عاطفه سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 18:33

دوس داری ۱۰ ساله دیگه بارزترین خصوصیتت چی باشه توی محل های زیر ؟(یعنی همه تو رو به چی بشناسن)

در محل کار
خانواده
محل تحصیل(در صورت ادامه تحصیل)
... هرجای دیگه ای که دوس داری ۱۰ ساله دیگه باشی!


در محل کار=نظم و ظرافت در انجام کار
خانواده=فداکار-خوش قلب
محل تحصیل(در صورت ادامه تحصیل)=اعتماد به نفس
... هرجای دیگه ای که دوس داری ۱۰ ساله دیگه باشی!=هنرمند

الناز سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 19:58

سلامی دوباره
حالا که وارد بحث رنگ شدی:
زندگی رو چه رنگی می بینی؟

سلام عزیزم

آبی فیروزه ای (رنگ «مینا» کاری ها)
این رنگو هم خیلی دوست دارم

مرضیه سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 21:10

مینا به نامه فکر کن فردا آخرین روزه محلتمه .....و میدونی که من این کارو حتما انجام میدم
در مورد صندلییم نه بابا من مسئوله اینم که نذارم کسی زیاد رو صندلی بشینه وگرنه منا چه به صندلی داغ !!!

آره جون خودت! لابد از اون شکلک سوتت معلومه که انجامش میدی!!!

تو گفتی و منم باور کردم!!!!!!

(در ضمن تو شهر شما مهلت رو با ح مینویسن؟)

ئه !! پس به شغل شریف صندلی بانی مشغولید!!!!

الهام جمعه 5 آبان 1391 ساعت 20:18

خب بالاخره اینترنت ما درست شد!

بدترین غذای سلف؟

خب خدا رو شکر !

فسنجون (اصن فسنجون نیس که مربائه از بس شیرینه)
زرشک پلو با مرغ (که خیلی بدبوئه)

الهام جمعه 5 آبان 1391 ساعت 20:20

دوست داری جای کدوم شخصیت مهم بودی؟

دکتر حسابی!

ولی حتی شبیه یه درصد از شخصیتشونم نمیتونم باشم!

الهام جمعه 5 آبان 1391 ساعت 20:25

تا حالا از کسی کتک خوردی؟ اگه آره از کی؟

آره از داداشم!!!!
البته منم جلوش موش نبودما!!!!
همیچین پنجه کشیدم رو بازوش که تا دو سه هفته زخمش «تازه» بود الانم جاش مونده هنوز!!!!

الهام جمعه 5 آبان 1391 ساعت 20:27

اون پست عجیب ترین نام های ایرانی بودا، یه اسم توپ برا خودت از بین اون اسما انتخاب کن!

جهت رفاه حال کربران عزیز من اسامی عجیب دخترا رو اینجا براتون کپی پیست کردم:

آشفته، آفت، اجبار، افسرده، باجی، بیزار، پنبه، تعارف،‌حلوا، خرما، خیار، شربتی، شقیقه، کفتر، نیمکت، قیمتی، همیشه، نوشابه، ییلاق، لوله، لیاقت، لبو، لباء، مشکی، مشکی‌جان، مغلوبه، مفتول، حاضر، حالتاج، حسرت، حضرت، حبصه، خارا، خابس، پارچه، پاکت، پنیر، پوپول، پولی، انقلاب، اوجق، آمریکا، آلمان، انگلیس، انه، آقا بگم، ادامه و ارزان

الان من باید از بین این اَجَق وَجَق ها یکیشو واسه خودم وردارم؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
«حالتاج» چطوره؟؟؟!!!

الهام جمعه 5 آبان 1391 ساعت 20:37

اگه تو سلف از در پارچ آب بخوری بعد من ازت عکس بگیرم بذارم تو وبلاگ چی کار میکنی؟

اولش کرکر میخندم (رنجی که بعضیا! بعد از دیدن عکسشون تو وبلاگ کشیدنو میچشم)
بعدشم اون دو تا عکسی بود که فاطی بغل هم چسبونده بودشونااا...!!! اونو میذارم تو وبلاگ!!!

الناز شنبه 6 آبان 1391 ساعت 07:42

روز آخر عمرت(منظورم 120 سال دیگه است!)چه کارایی انجام میدی؟

مگه من میدونم چه روزی آخرین روزمه؟

ولی خب حالا مثلا اگه یه جوری خبر دار بشم:
از خدا میخوام به خاطر گناهام منو ببخشه
(البته فکر نکنم قبول کنه چون میگه تو گذاشتی روز آخر توبه کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
از کسایی که حس میکنم دِینی به گردنشون دارم حلالیت میطلبم.
از لحظه لحظه ی اون روز برای بودن در کنار عزیزانم استفاده میکنم.

الهام شنبه 6 آبان 1391 ساعت 09:19

زهر مار! بی جنبه!

خب حالا چرا عصبانی میشی؟؟؟؟؟
اووووووووووووه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! میدونی چقدر شرایط لازمه که من اون عکستو بذارم تو وبلاگ؟؟؟

آیا من تو سلف تشنم بشه یا نشه؟
آیا لیوان یافت نشه یا بشه؟
آیا پارچامون در داشته باشن یا نداشته باشن؟
آیا من حاضر بشم از در پارچ آب بخورم یا حاضر نشم؟
آیا اون لحظه تو عکس بگیری یا نگیری؟
آیا جرئت داشته باشی عکسه رو بذاری تو وبلاگ یا نداشته باشی؟

با این همه شرایط فکر میکنی شدنیه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

علیرضا شنبه 6 آبان 1391 ساعت 12:59

بین نابود شدن جزوه هاتون و آب خوردن از در پارچ کدومو انتخاب می کنین ؟!

ای وای !!! شمام دس میذارین رو نقطه ضعف آدمااا....!!!!

خب از اون جایی که جزوه هام برام خیلی عزیزن در نهایت تاسف و تاثر مجبورم که......!!!!!!
(الهام جان دوربینتو آماده کن!!!)

مرضیه شنبه 6 آبان 1391 ساعت 19:26

حالا بین بستنی خوردن به سبک من و نیلو و نابود شدن جزوه هات کدوما انتخاب میکنی؟

هیچ کدوم!!!!
گذاشتن همون کامنته که خودت میدونی به نام مرضیه رو انتخاب میکنم!!!!!!!!


(آقای صادقیان یه لحظه در گوشتونو بگیرین میخوام یه چیز بگم که نباید بشنوین):والا از در پارچ آب خوردن شرف داره به اون مدلی بستنی خوردن!!!!!

مرضیه شنبه 6 آبان 1391 ساعت 23:38

مینا جدا و سریعا بیمیر خواهشا
یعنی تو حاضری با دره پارچ آب بخوری ولی بستنی به سبک ما نخوری بدسلیقه
میگما حالا شاید نامه را از زیر در به خاطر اون کامنته که میخوای به اسم مرضیه بذاری رد نکنم ولی میتونم که متنشا تو وبلاگ بذارم
فاطی نیلو نظرتون چییه؟؟؟

آره از بس بستنی خوردنتون بی ریخته!!!!

خب متنشم به خاطر همون کامنته نمیذاری تو وبلاگ دیگه!

نیلوفر یکشنبه 7 آبان 1391 ساعت 02:03

باز دوباره داری رو اعصاب من و مرضی پیاده روی میکنیا
اوووه همچین میگی اون مدل بستنی خوردن ... که هر کی ندونه فکر میکنه با دماغمون بستنی میخوریم یا حالا هرچیز دیگه
گفتم طبق امار قریب 90 درصد مثل ما بستنی میل میکنن

در ضمن همه جای دنیا اینطور بستنی میخورن اما تو در پارچ اب خوردن یه اقای صادقیان هست و یه دانشگاه اصفهان و یه سلف و یه پارچ در دار و...

پیاده روی چیه؟دارم اسب سواری میکنم! خخخخخ....


اییییییییی!!!!! کی گفته همه جای دنیا اینجوری بستنی میخورن؟
کافر همه را به کیش خود پندارد!
اصلن اینجوری نیس!!!! این سبک مسخره رو یه سری افراد مـــ....نــــ....گـــ....ـــل طراحی کردن و فقط خودشون بش پایبندند!

الهام دوشنبه 8 آبان 1391 ساعت 21:09

آقا خب بگو اینا چه جوری بستنی میخورن که بقیه بچه ها هم که میان منظورتو بفهمن!

خب آبروشون میره که ... !!!

اول کاکائوشو کامل میخورن بعد قسمت شیریشو (از سر تا ته بستنی رو) میذارن دهنشون!!!!
حتی یه بار مشاهده شد که گفتند زبون کوچیکه ی ته حلقشون یخ زد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بعد که میگم آب از در پارچ خوردن شرف داره به این مدله مسخره بستنی خوردن دعوام میکنین میگین چرا اینو گفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خو ببین ته بی کلاسیه!!!!!!!!!!!!

مرضیه سه‌شنبه 9 آبان 1391 ساعت 01:07

مینا من تورا قطعه قطعه میکنم با اینکه به این نوع بستنی خوردن افتخار میکنم ولی دیگه لازم نبود با تمام جزئیات و نقل قولا بنویسیبرا اولین بار واقعا عصبانییم
بعدشم اصلا من بی کلاس خوبه؟؟؟؟؟!!!!
مینا جان من دارم برات!!!!
مینا میشه بگی چرا میخوای اسمتا بذاری حالتاج؟؟؟؟؟
یا اینکه میخوای نامه را فردا برم از زیر در رد کنم ؟؟؟
یا میخوای پسته سوتییاتا بذارم تو وبلاگ؟؟؟
یا........
از اونجایی که زیاد نمیتونم عصبانی باشم

اگه افتخار میکنی که دیگه عصبانی شدن نداره !!!!!!!! تازه خوشحالیم داره !!!!

تو چطور ؟ میخوای اون کامنته کذایی رو به اسمت بذارم؟؟؟؟؟

از اون جایی که دوست دارم:

الهام سه‌شنبه 9 آبان 1391 ساعت 22:21

مینا یه چیزی بگم؟ خب منم بستنیو همینجور میخورم، با این تفاوت که وقتی کاکائوهاشو خوردم از سرش شروع میکنم به خوردن، نه اینکه هر دفعه همشو ببرم تو دهنم که زبون کوچیکم یخ بزنه!

بازم به تو....

مرضیه چهارشنبه 10 آبان 1391 ساعت 18:54

مینا امروز چرا سر کلاس مدار جاتا عوض کردی؟؟؟؟؟

از ترس موجود غول آسایی() به نام سوسک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مرضیه چهارشنبه 10 آبان 1391 ساعت 19:07

اگه منا نداشتی سوسکا برات بکشم چی کار میکردی؟؟؟؟

به یکی دیگه میگفتم سوسکه رو بکشه!!!!!

مرضیه چهارشنبه 10 آبان 1391 ساعت 19:09

جدا نمیخوای پاشی؟؟؟؟
این صندلی چی داره که هر کی روش میشینه پاشدنش با خداس؟؟؟

نه هنوز که یه ماه نشده!!!!!!!!!!!
چقدر عجله داری برا نشستن! خو تو که این همه صبر کردی این چند روزه آخرم روش!!!!!!

مرضیه چهارشنبه 10 آبان 1391 ساعت 20:00

اییییییییییییییییییییی عمرا !!!!!!!(در مورد صندلی)

دیدم چجوری التماس میکردی سر کلاس که سوسکا برات بکشم باشه مینا خانوم بازم که سوسک مییاد تو کلاس اصلا نیادم خودم مییارمش

حالا....
فعلا که جریان سوسک به خیر گذشت ، چو فردا شود فکر فردا کنم!!!!

الهام پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 12:59

مینا خداوکیلی اون جریان مانتو خریدنتو تعریف کن! همش سوتیای بقیه رو تعریف میکنی مال خودتو نه !

امروز چه حسی بهت دست داد وقتی اون آقاهه به سیما گفت عمو (!!!!!) برو کنار؟

اون که سوتی من نبود سوتیه صاحابه مانتو فروشی بود!!!!!
حالا چیکار به سوتی اون بنده ی خدا داری بیچاره آبروش میره خو برا چی تعریف کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

داشتم از خنده منفجر میشدم!!!!!!!!!!!

الهام پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 12:59

تا حالا به خودکشی فکر کردی؟!!

نه!!! مگه عقلمو از دست دادم؟

زهره جمعه 12 آبان 1391 ساعت 13:57

سلام
من تازه اومدم وبلاگ بعد کللللللللللللی
اینکه در موردم چی فکر میکردی و الآن چی شدم رو بگو ناراحت نمیشم

سلام
خوش اومدی بعد کلللللللللی !!!!
بیخیال بابا یه چیزی بوده تموم شده رفته دیگه....

نرجس جمعه 12 آبان 1391 ساعت 15:07

من کجام فمنیسمیهههههههههههههه ؟؟؟؟

اینم بگم که به ناهید چشم بد نداشته باشیااااا که باهاش هم اتاقی شی

چرا یه ذره شبیهشونی !!!
حالا یه بار که یه چشمه اومدی خودم خبرت میکنم!

نه بابا چشم بد کدومه؟ نترس نمیدزدمش!

زهره جمعه 12 آبان 1391 ساعت 20:33

بگوووووووووووووووووووووووووووووووووووو

نمی گممممممممممممممممممممممممم!!!!!!!!!

ناهید جمعه 12 آبان 1391 ساعت 20:45

چقد دیدت نسبت به من نسبت به بقیه خوابگاهیا خوبه..خوشبختانه

راستی همه نظرارو نخوندم اما چرا میگی پسرا به چیشون گیر بدن؟؟؟
وقتی به رنگ توسی مانتو و شلوار گیر میدن و میگن رنگش بازه !!!!!
چرا نباید به پسرا واسه رنگای قرمز و نارنجی لباساشون گیر بدن؟؟؟
ظلمه...

عزیزم من دیدم نسبت به همه ی خوابگاهیا خوبه ولی نسبت به بعضیاشون از خوبم خوب تره!

برو همه نظرا رو بخون صندلی داغ باحالی شده!!!!

ای خدا ریششونو از زمین برداره که اینجور عذاب میدن دانشجوئارو....!!!!

کلن به هیچ کس نباید گیر بدن از نظر من هر کسی رو تو قبر خودش
می خوابونن!!!!

الهام دوشنبه 15 آبان 1391 ساعت 22:41

اون روز که دکتر رضایی گفتن " آدم تیزه، کامپایلرو میگم " چرا به خودت گرفتی؟ فکر کردی خیلی تیزی؟
( ببین مینا من محترمانه ازت خواستم سوتیاتو تعریف کنی ولی نکردی، حالا هم حقته اینجوری ازت سوال کنم )

کی به خودش گرفت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
نه بابا من کِی به خودم گرفتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه چی میگیا واسه خودت !!!!!!!!!!
چرا جوسازی میکنی الکی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

همچین میگی سوتی «هــــــــــــــــــــا» انگار چند تا بوده حالا؟؟؟؟؟ بابا یه کی دو تا سوتی رو که دیگه اینقدر به رو نمیارن، زشته!!!!!

فاطمه چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 21:05

ی سوال،اون روز که میخواستی ب.م.م گرفتن رو بهمون یاد بدی دقیقا چه حسی داشتی؟!

هیچی، حس خاصی نداشتم!!!! کاملا عادی ، چطور مگه؟؟؟؟

فاطمه چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 21:07

شنیدم گفتی میخوای تمام کلاسای رفع اشکال معادلاتو بری،درسته؟

اییییییییییییییییییییییییییی!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ینی من حاضرم معادلاتمو بیفتم ولی سره این کلاسه نرم!!!!!!!!!!
خدا وکیلی می بینی کاراشونااا....!!! 3 واحد معادلات گرفتیم بعد از 4 روز هفته که میریم دانشگاه 5 روزشو معادلات داریم!!!!!
چقد آدم لجش میگیره!

از یه جای دیگه پنج‌شنبه 18 آبان 1391 ساعت 20:12

سحر زمانی رو میشناسی؟؟؟برق میخونه

نه!
مگه هر کی زمانیه آشنای منه؟؟؟؟!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد