وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

صندلی داغ !


مهمان صندلی داغ :


:: کامران جعفری ::


نظرات 198 + ارسال نظر
الهام دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 19:57

سلام
اول از همه خودتونو معرفی کنین!

سلام
متولد 7 فروردین 72 اصفهانم ولی تهران بزرگ شدم و چند سال اومدیم اصفهان،
2تا خواهر و 1 برادر دارم ک از خودم بزرگترن،
نمیدونم دگه معرفی چی بگم،هر چی میدونین بپرسین تا جزیی تر بگم.

الهام دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 19:58

چی شد که تصمیم گرفتین بشینین صندلی داغ؟

دگه دیدیم از نفر قبلی سوالا ته کشیده بچه ها گفتن نوبت یکی از پسراس قرار شد من بشینم

فاطمه دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 20:09

سلام
تاریخ و ساعتی که بلاگ اسکای پایین پستتون نوشته درسته؟!

خوشم میاد کلا تو همه چی دقت میکنینا
نه من خیلی وقت بود نیومده بودم وبلاگ پستو علیرضا زد

فاطمه دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 20:16

تعریفتون از صندلی داغ چیه؟
چه صندلی داغی خوبه؟
خط قرمز هاتون درمورد سوال پرسیدن؟

- صندلی داغ عبارت است از صندلی ای که داغ است
حتما باید سواایی پرسیده شه ک هیجان انگیز باشه شاید
- صندلی داغی که همه افراد سوال بپرسن و البته سوالای جالب و خلاق
- سوالایی ک خیلی خیلی خصوصی میشن(اگه حالا نمیپرسین چه سوالایی خیلی خیلی خصوصین )

مینا دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 20:22

از نفر قبلی سوالا تــــــــــــــــه کشیــــــــــــــــــــــــــــــــــــده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!

شما اسم 291 کامنت رو میذارین ته کشیدن؟؟؟؟؟؟!!!!!!

عــــجـــــب !!!!

الان یعنی ته کشیده بود نکشیده بود ؟

فاطمه دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 20:25

همه مهمونای صندلی داغ اولش فکر میکنن سوالا ته کشیده!اما اشتباه فکر میکنن.(صرفا جهت اطلاع البته،ی وخ شکه نشین!!!)

بهههلههههه

فاطمه دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 20:29

اینکه آقای صادقیان پستو براتون گذاشتن،ی دلیل میتونه داشته باشه!شما به زور نشستین رو صندلی!چرا مگه ترس داره؟همش 4تا سواله که باید جواب بدین دیگه!

نه دیگه این یکیو اشتباه کردین
اصلا زوری در کار نبود یه موضوعی داره ک بگذریم ولی زور نبود

عاطفه دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 21:35

این راسته که میگه تهران دریا داره ؟!

بله بله شما هم شنیدین؟
تازه دریاش کوسه هم داره
این عاطفه حجازی است دگه؟

مرضیه دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 22:54

ایول آخجون خیلی وقت بود کسییو اذیت نکرده بودم
بگذریم
چجور سوالی دوس دارین؟
در حد سوالایه صندلی داغ خانوم زمانی خوبه؟

یعنی الان میخواین اذیت کنین ؟
نمیدونم،هرچی دوس دارین
اونا که من نمیفهمیدم چی میپرسین آخه معمولا اتفاقات بین خوداتون بود

مرضیه دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 23:15

نه ی سریشم که در مورد معیار و کادو ولنتاین بود از همه میشه پرسید
بپرسم؟

هه هه ، بپرسین اما قول نمیدم جواب بدم

نرجس دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 23:19

الان اون تهرانشو حتما باید میگفتی آیااااا ؟؟؟؟

خب ازین به بعد نمیگم

مرضیه دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 23:28

چرا هیچکس به این سوالایه من جواب نمیده؟
اصن تا این سوالایه من جواب داده نشه من سواله دیگه ای نمیپرسم
خدافظ صندلی داغ

خدا رو شکر
این از یکیشون

الهام سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 19:05

تو زتدگی از چی خیلی میترسین؟

تنها چیزی که تجربه ترسشو دارم ارتفاعه، شهربازی سوار چرخ و فلک شدم تابیدو تابید تا رسیدم به اوج ارتفاع دستگاه ایستاد دیگه تکون نخورد خلاصه یه ی ربعی نگهمون داشت یه دفه حرکت کرد همه صلوات فرستادن البته اگه حرکت نمیکرد باید فاتحه میفرستادن

الهام سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 19:06

چند تا آهنگ که خیلی دوست دارین؟

بیشتر آهنگ های خواننده های قبل انقلاب رو دوس دارم:
(ابی)
کی اشکاتو پاک میکنه
درخت
گریه نکن
(داریوش)
معتای عشق
یاور همیشه مومن
پرنده مهاجر
نون و پنیر سبزی
و ....
بعد انقلاب هم شادمهر خوبه تقدیر و عادت

فاطمه سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 22:34

اولین خاطره ای که یادتون میاد:
1-دانشگاه
2-کنکور
3-قبل از دبستان(!)

1- روز اول در ب در دنبال ساختمون فیزیک گشتم و بعدش دنبال آزمایشگاه و بعد متوجه شدم تشکیل نمیشه بعدش اومدم روبرو آموزش نشستم تا ریاضی ک اومدیم استادو دیدیم ک میگفت خوب نمره میده یادش بخیر
2- تقریبا اون روز نفهمیدم چطور گذشت ولی حس خوبی داشتم بعده کنکور ،البته قبل آزمون درگیر راه حل برا این پلاستیک سوالا بودم
3- خدایی شما چیزی یادتون میاد؟ خیلی مطلب خاصی نداره ! :دی

فاطمه سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 22:36

برای کنکور در روز چند ساعت درس میخوندین؟
بزرگ ترین تفریحتون در زمان درس خوندن برای کنکور؟
خوندن کدوم درس برای کنکور از همه سخت تره؟

بستگی داشت معمولا یه هفته 10 روز خوب میخوندم روزی 4 - 5 ساعت بعدش تا دو هفته نمیخوندم معمولا همینجور گذشت تا اون آخرا.
با دوستام میرفتیم بیرون شب ها.
فیزیک پیش 1 خیلی بدم میومد،

فاطمه سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 22:41

خب الان شما تجربه زندگی توی دوتا شهر رو دارین.
اگه قرار باشه بین این دوتا شهر(اصفهان و تهران)یکی رو برای زندگی انتخاب کنین کدوم شهر رو انتخاب میکنین و چرا؟
(ببینین اگه تهران دریا داره خب اصفهانم زاینده رود رو داره!پس این دلیل قانع کننده ای نیست)

هر دوشون خوبن،من برا زندگی اصفهانو ترجیح میدم چون زندگی توش راحت تره ، اما برای پیشرفت کردن تهران خیلی فرصتای بیشتری داره،علاوه براینکه اونجا دریا هم داره

عاطفه سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 22:42

نه اون عاطفه هه، عاطفه محسنی است

آخه ما ی چیزایی شنیده بودیم، گفتیم نه که شما تهران زندگی کردین ی وقت دیده باشین
بگذریم

من نفهمیدم کدومشونین آخر!!
نه سرکارتون گذاشتن دریا نداره

فاطمه سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 22:43

اولین رشته ای که انتخاب کرده بودین؟
آی تی انتخاب چندمتون بود؟
الان اگه برگردین به همون زمان انتخاب رشته،توی اولویت هاتون تغییری ایجاد میکنین؟

صنایع صنعتی اصفهان
فک کنم 20 ام اینا،آخه برق شریفو اینام زده بودم :)))
دانشگاهمو ک اصلا تغییر نمیدم،اما رشته صنایع اگه دانشگاهمون داشت شاید میزدم،البته الان واقعا رشتمو دوس دارم.

فاطمه سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 22:46

خب برای اینکه خلاقیت به خرج داده باشم و سوالم شبیه صندلی داغ های قبلی نباشه،11سال(!) دیگه شما مدیر ی شرکت هستین یا کارمند ی شرکت؟

به به
سعی میکنم مدیر بشم حتی اگه شرکت خیلی کوچیکی باشه و اینو بیشتر دوس دارم تا اینکه زیر دست کسی کار کنم،کلا بدم میاد کسی بهم دستور بده .
حالا چرا 11 سال؟؟!؟!؟!؟

مینا سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 22:52

اگه رییس دانشگاه اصفهان بودین اولین کاری که می کردین چی بود؟

ی سلف آزاد با یه غذا درست حسابی میزدم
در کل دانشکده هارو جابجا میکردم،کلا همش از دورترین قسمت باز میشه و از اعماق ساختمون در میای.
اینترنت دانشکده هاروهم درست

فاطمه سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 22:53

ایییییی بچه آخری؟از اونا که جیغ جیغوئن و نمیشه بهشون گفت بالای چشمت ابروئه و حرف حرف خودشونه دیگه؟تازه دوتا خواهر بزگ ترم داشتین دیگه هیچی!مطمئنم ی صفحه مشقم خودتون تنهایی ننوشتین!

کاملا اشتباه
کلا تو درس کسی کمکم نبود آخه رشته هاشون هنر و تجربی بود از ریاضی سررشته نداشتن،

مینا سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 22:53

سر جلسه ی کنکور چه احساسی داشتین؟!!
(از دو دقیقه قبل از شروع تا دو دقیقه بعد از پایانو تشریح بکنین!)
وقتی رتبتونو فهمیدین چه حالی شدین؟

تقریبا حسی نداشتم تمرکزم رو حل مسایل بود چون استرس چیزی نداشتم،و زمانبندیمو هم رعایت کردمو خداروشکر به موقع تموم شد.
باورم نمیشد دوران کنکور تموم شد و الان دیگه آزادم

مینا سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 22:55

از نظر خودتون بارزترین ویژیگیتون چیه؟

نمیدونم،اینو اطرافیام باید بگن،شاید اینکه به کاری ک میکنم همیشه مطمینم.

علیرضا چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 10:27

یه سوال عمومی :
رمز گوشیت چنده ؟

هه هه

فاطمه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:15

خب سوالات ثابت صندلی دغ رو بپرسیم فعلا:
ترین ها........
1-شجاعترین:
2-شیطون ترین:
3-قابل اعتماد ترین:
4-مهربونترین:
5-زورگوترین:
6-باهوشترین:
7-ساکت ترین:
8-رک ترین:
9-اخمو ترین:
10-مرموزترین:
11-بی مزه ترین:
12-خرخون ترین:
13-ساده ترین:
14-با معرفت ترین:
15-پرروترین:
16-منفی ترین:
17-مثبت ترین:

1-مینا زمانی کلاسهای حل تمرین :))))
2- نداریم
3-شاید محمد
4- اسماعیل
5 - اسماعیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییل
6 - زیاد خوشحال نشینا
7 - محسن
8 - نمیدونم
9 - نداریم
10 - نداریم
11 - احسان سلام
12 - شرمنده خانم آراسته
13 - علیرضا
14 - دخترا رو نمیشناسم ولی پسرا همشون(بی اغراق)
15 - نداریم
16 - بارم سلام :)))
17 - علیرضا

فاطمه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:17

مهمونای صندلی دغ باید وزرا رو هم از بین بچه های کلاس انتخاب کنن:

1-وزیرفرهنگ و ارشاد:
2-وزیر جنگ:
3-وزیرارتباطات:
4-وزیرامور خارجه:
5-وزیر آموزش وپرورش:
6-وزیراقتصاد:
7-وزیربهداشت:
8-وزیر تعاون:
9-وزیر کشاورزی:
10-وزیر نفت:
11-وزیر علوم:

1- عاطفه حجازی
2 - احسان
3 - خودم
4 - شهریار
5 - مینا زمانی
6 - سپیده کوه فر
7 - نداریم :))
8 - پدرام
9 - اسماعیل(همون قضیه لیموترش)
10 - نرجس میان دی (بخندیم یکم)
11 - فاطیما سینایی

فاطمه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:25

آهان چرا گفتم 11 سال...خب چون توی صندلی داغ های قبلی همش میگفتم 10 سال یا ی مضربی از 10،گفتم این دفعه خلاقیت داشته باشم.
گفتین که ترجیح میدین مدیر باشین،اینجا ی چیزی تناقض داره،توی جشن عید از سوالا می شد فهمید که شما آدم سحرخیزی نیستین،میخواستم بدونم ساعات کاری شرکتتون رو چجوری تنظیم میکنین؟

خیلی الان خلاقیت بود داخل این سوال شما کلاسای خلاقیتو دگه نیاین
نه ک سحرخیز نباشم ولی خواب صبحو دوس دارم اگه کار داشته باشم بیدار میشم
ساعت 9 خیلی خوبه

فاطمه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:28

شما که خیلی خوب از مشکل دانشکده ها (بخوانید:در کل دانشکده هارو جابجا میکردم،کلا همش از دورترین قسمت باز میشه و از اعماق ساختمون در میای.) مطلع هستین،به نظرتون یکی از مشکلات آبسرد کن ها و محل قرار گرفتنشون نیست؟!

آبسرد کنا؟
فیزیکو ک خیلی مشکل داشتم پمپ فشار قوی بود شیراش،فتی هارو هم جاشو بد گذاشتن
آمارم ک شیراش ارتفاع داره

فاطمه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:36

کدوم یکی از موارد زیر ضایع تر(تابلو تر،سوتی در حد بنزترو...)می باشد؟
1- لباس نو رو با اتیکت قیمتش توی مهمونی پوشیدن
2-با کفش لنگه به لنگه به دانشگاه اومدن
3-آقایون دانشجو اشتباهی(!!) سرشون رو بندازن پایین و برن...(اشاره به سوال معروف پرسیده شده از آقای جعفری در جشن!)
4-همه موارد بجز گزینه 1 و 2

بابا اون ی اشتباه بود برا هرکسی هم ممکنه پیش بیاد
شانسم گفت کسی نبود
ولی 1 ضایعس ، اون سومی خودش هنره

فاطمه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:38

چرا رمز یکی از پست های معروف وبلاگ(نویسنده آقای محمد مظفری)شماره تلفن یکی دیگه از نویسنده های وبلاگ(آقای کامران جعفری)بود عایا؟

آزار داشتن آقای محمد مظفری

الهام چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:46

بهترین روز زندگی؟
بدترین روز زندگی؟
تاثیرگذارترین شخص تو زندگیتون؟

عروسی خواهرم
نداشتم
نداشتم

فاطمه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:47

انگیزتون از اینکه "برق شریف" رو توی انتخاب رشتتون گنجوندین چی بود؟
عایا این ناشی از اعتماد به سقف کاذب(!) نبوده؟!


چرا رشته صنایع اولین انتخابتون بود؟(خب حتما چون علاقه داشتین دیگه!)خب چرا علاقه داشتین به این رشته؟چه ویژگیی باعث شد که اولین انتخابتون باشه؟


ی سوال اساسی ،شما برق شریفو بعد از صنایع صنعتی زدین؟!!!!انه ی سوال اساسی تر،شما کلا در اون زمان میدونستین انتخاب رشته و اولویت رشته ها یعنی چی؟!

نه شنیده بودم با یه احتمال خیلی ضعیفی امکانش هست اشتباها یه رشته بالایی قبول شه منم ک کلا 30 تا رشته بیشتر نزده بودم اونم زدم،
خب برحسب علاقه بود و میدونستم برقو نمیارم الکی زدم
صنایع چون درسای مدیریتی داشت و از شغل های مربوط بهش خوشم میومد اما الان آی تی رو ترجیح میدم.

الهام چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:50

دوست دارین کجای دنیا رو ببینین؟
خواهر بهتره یا برادر؟

همه جا ، اما بشتر اسپانیا و ایتالیا
بستگی ب شخصیتشون داره میتونه هرکدومش بهتر باشه.

الهام چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:52

تو چه کاری خیلی مهارت دارین؟
یه جای اصفهان که خیلی دوست دارین؟
بدترین سوتی زندگی؟
بدترین سوتی دانشگاه؟

تو خیلی چیزا سررشته دارم اما خیلیشو نمیدونم.
میدان نقش جهان و حاشیه زاینده رود
بگذریم
نداشتم که

الهام چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:53

بدترین نمره ای که تو دانشگاه گرفتین؟
از چه درسی خیلی خوشتون میاد؟

خدا نیامرزه نیوتونو کاش ب جا سیب درختش میخورد تو سرش
مدار منطقی مدیریت

الهام چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:53

اگه میتونستین کجای زندگیتونو تغییر میدادین؟

10 - 18 سالگی یه قسمتاییشو

الهام چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 18:54

چرا فقط شما از قضیه همایش سرکاریه خبر داشتین؟ کلا ماجرا رو توضیح بدین!

اینو باید از علیرضا بپرسین ،(اونقدرام ساده نیس من گفتم ساده ترینا )

فاطمه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 19:10

گفتین که"میدونم،اینو اطرافیام باید بگن،شاید اینکه به کاری ک میکنم همیشه مطمینم" ،یعنی اون موقع که میخواستین ریاضی دو و معادلات رو هم نیاز کنین هم به کارتون مطمئن بودین؟!!!!!

خب هنوزم مطمئنم،دگه یکم درس نخوندن تقصیر خودمونه،وگرنه تصمیم اشتباهی نبوده ب نظرم.

فاطمه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 23:31

آره خب تنبلی میکنیم،اما خداییش قبول کنین این درس معادلات و ریاضی2 به هیچ دردی نمیخورن(برای من البته!)کلا من که حاضر نیستم عمرمو بذارم پای خوندن این درسا.ما که معدل الف نمیشیم،حالا چه فرقی میکنه با چه نمره ای پاس شیم!والا..
ولی خب خیلی خوب شد هم نیاز کردیم.
فقط ی نکته،یکی از قانون های سوال پرسیدن توی صندلی داغ اینه که از هیچ چیزی نگذریم!حالا خودتون درمورد اون چیزایی که گفتین بگذریم یخده توضیح بدین ما مجبور نشیم سوال بپرسیم

به درد کی میخوره آخه اینا؟؟!@؟!%^$$%#؟$#
ولی به نظر من الان پاس شه بهتر ترم 7 و 8 هست ک سرمون شلوغه دگه اینام میرن رو اعصاب.
یادم نیس چیو گفتم بگذریم؟

فاطمه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 23:35

با خواهراتون بیشتر دعوا میکنیم(یا دعوا میکردین)یا برادرتون؟
شده تاحالا ی کار اشتباهی انجام بدین بعد با مظلوم نمایی(که بچه آخری ها همشون توش استادن)بندازین گردن خواهر یا برادرتون؟(ی خاطره تعریف کنین)

با برادرم نه اهل مظلوم نماییو این چیزا نیستم،
شما دقیقا بچه چندمین؟

فاطمه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 23:48

اول جاهای خالی رو پر کنین بعد به سوال آخر جواب بدین:
ی روز صبح ساعت 8 صبح از خواب بیدار میشین که برین شرکتتون(مدیرین دیگه،باید زودتر از کارمندا برین سرکار!)مشغول خوردن صبحانه هستین که گوشیتون زنگ میزنه،وقتی جواب میدین میبینین آقا/خانم .... (کارگردان بزرگ کشور)هستن.
ایشون به شما میگن که قراره فیلم ...... که از فیلم های قدیمی هست رو باز سازی کنن.و به شما پیشنهاد بازی در نقش .... رو میدن.شما هم قبول میکنین چون.... .بعد ایشون میگن البته به نظر من شما بهتره توی فیلم .... نقش ..... رو بازی کنین چون خیلی به شخصیت واقعی خودتون نزدیکه.حالا شما سه تا راه دارین،1-بازی در فیلم اول 2- بازی در فیلم دوم 3- رد کردن پیشنهاد کارگردان و راس ساعت9 توی شرکت بودن،کدوم رو انتخاب میکنین و چرا؟

نه انگار خلاقیت داره میزنه بالا
فرهادی
تایتانیک :))))))
جک
شبیهیم (مخصوصا اینکه هردومون بور هستیم)
گلادیاتور
ماکسیموس
منم چون میبینم خیلی دارم توهم میزنم راس ساعت ۹ میرم شرکت

نرجس پنج‌شنبه 23 آذر 1391 ساعت 00:52

من نفت چرا؟؟؟؟؟؟
خنده داره مگه؟؟؟؟؟

چون ک درآمد کشور باید بره ب سمتی ک از فروش نفت نباشه وقتی وزیر نفت بشی دگه در هفته یک بشکه هم تولید نمیشه :)))
اونموقع خب صادرات هم نداریم دگه.اینجوری میشی یه وزیر موفق :))

فاطمه پنج‌شنبه 23 آذر 1391 ساعت 19:34

"10 - 18 سالگی یه قسمتاییشو"
یعنی دوران نوجوانی،چرا اونوقت؟چیو تغییر میدادین؟

از وقتم توی فعالیت هایی ک خیلی دوس دارم استفاده میکردم،مثل موسیقی و شنا

فاطمه پنج‌شنبه 23 آذر 1391 ساعت 19:34

تفات برند با نام تجاری چیه؟

همینجا جا داره من از برداشت اسماعیل بعد از کلاس رونمایی کنم
بچه ها : اسماعیل برداشتت از کلاس چیه؟
اسماعیل : من فهمیدم بعد از کوکاکولا ، اپل از همه خوشمزه تره

فاطمه پنج‌شنبه 23 آذر 1391 ساعت 19:42

من برای وزیر بهداشت آقای نیکزادو معرفی میکنم!ایشون قابلیت های زیادی دارن که هنوز کشف نشده!

بریم سراغ بگذریم ها!
1-گفتین صندلی داغ زوری نبوده و ی موضوعی داره که بگذریم!هم اکنون ما نمیگذریم و شما هم لطفا نگذرین و تعریف کنین،اون موضوع چی بود؟

2-بدترین سوتیه زندگیو که دیگه نمیشه ازش گذشت!

(اینا فقط درمورد فعل بگذریم بودنا!هنوز بقیش مونده)

:دی وزیر بهداشت کنونیم هر ازگاهی ی مسواک میزد آدم دلش نمی سوخت
1 - چیز خاصی نبود من فک میکردم پست صندلی داغ رو باید از جای خاصی گذاشت برا همین به علی گفتم
2 - شوخی کردم نیست چیزی

فاطمه پنج‌شنبه 23 آذر 1391 ساعت 19:43

1-اولین کسی که باهاش دوست شدین؟(دانشگاه رو میگم)

محمد کنار زبان ، یادش بخیر

فاطمه پنج‌شنبه 23 آذر 1391 ساعت 19:44

شایعه شده بود که توی امتحان ریاضی 2 ی سری از بچه ها تقلب کردن،شما چیزی نشنیدین؟

کیییییی؟؟!؟!؟!؟!؟؟!
عجب آدمایی پیدا میشنا

فاطمه پنج‌شنبه 23 آذر 1391 ساعت 19:45

ماکسیموس و جک؟!!!!!!!!!! برای همینه پس تا الان بازیگر نشدین!هنوز مورد خوبی بهتون پیشنهاد ندادن!
من دقیقا بچه یکی مونده به آخرم و الان باور کردم که شمااصلا اهل مظلوم نمایی نبودین....بگذریم(!)
خب از اون شکلک ()معلومه که خعیلی با برادرتون دعوا میکردین.میشه ی خاطره تعریف کنین؟

:))))
آره دگه توقعم بالاس
آهان این یکی مونده آخریا اصلا خیلی کارشون حرف داره
در حد خاطره نیس بیشتر با هم ناسازگازیم دگه

فاطمه پنج‌شنبه 23 آذر 1391 ساعت 21:51

پس شنا ورزش مورد علاقتونه!عایا این موضوع با دریای تهران و یا زاینده رود اصفهان ارتباطی داره؟!
فوتبال چی ؟فوتبالو دوست ندارین؟برنامه 90 رو چی؟آق عادلو چی؟

آره شنا رو خیلی دوس داشتم و دارم اما نشد حرفه ای دنبال کنم همیشه غصه شو خوردم ،البته من شنا رو تو دریای تهران یاد گرفتم
فوتبالم ک عمرمو باش بزرگ شدم
نود رو نمیبینم اما از عادل خوشم میاد کارش خیلی درسته.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد