وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

آز فیزیک 2 و سوتی هاش

به ادامه مطلب بروید.

مرضیه و خانوم شکرانه!!!

راوی مرضیه:

اینجا آزمایشگاه فیزیک۲،بچه ها همه در تکاپوی امتحان!!

من و الهام احضار شدیم.بابرگه های در دست وارد آزمایشگاه شدیم.

استاد شکرانه:این چی چیه دستت؟

من به صورت مظلومانه:همینِس که خانومی شکرانه دادن دیگه!!!!

استاد

الهام

ومن با اعتماد به نفس رفتم که برگه رو بذارم روی میز.وقتی برگشتم:

استاد به الهام:این چی چی میگِد؟!!!(و شاید در دلش:یا خیلی خوندِس یا اصلا نخوندِس!!یا شایِدم....)

الهام:استاد منظورش همون استاد افسانس!!!!(در دلش:خاک تو سرت مرضی!!!!)


 بله دیگه سالی که نکوست از بهارش پیداست!!

حالا برگه رو گرفتم تنها چیزی که فهمیدم این بود که آزمایش تشدیده و باید نمودار زنگوله ای بکشم!!!خب همینم خیلیه!!!خیلیاتون اینم نفهمیدین!!! رفتم آزمایشو انجام بدم.

حالا نمیدونم عیب از من بود یا از وسایل آزمایشگاه؟شایدم جهت وزش باد نامناسب بود!!!

یکی میزدم تو کله خودم ، یکی تو کله دستگاه!!ولی نشد که نشد!دریغ از یه عدد.

منم که گوله اعتماد به نفس:استاد کارم با دستگاه تموم شد.

منم که تو کار عدد دهی(الکی) استاد!!! نشستم رو صندلی و شروع کردم به رسم نمودار زنگوله ای با قسمت موهومی اعداد!!!یه زنگوله ای کشیدم هر کی دید تعریف میکرد!!!

حالا اعدادم: 5.99 - 3.12 -... (خدا کنه دقتش از دقت دستگاه بیشتر نباشه!)




نمردیمو ناراحتیه نیلوفرم دیدیم!!!

راوی فاطمه:

بعد آزمایشگاه شیب زمین مارو به سمت دریاچه برد.

نیلوفر:

بچه ها:نیلوفر!!...نیلو....نیلیا...نیلی...اوی!!با توایما!

نیلوفر بعداز کلی استخاره کردن:هان!!

من:چِدِس تو؟

نیلوفر:ولم کنین بابا.اصلا حوصله ندارما!!

بگذریم که چقدر آویزونش شدیم تا جوابمونو داد.

من:بابا طوری نیست!10 نمره مال گزارش کاراییه که تو طول ترم نوشتیم!نگران نباش.

نیلوفر:

من:حالا 10 هم نگیری از گزارش کار، 7 و 8 میگیری ،2نمره هم برگهه داره،2نمره هم سوالا!با حداقل 11 پاسی.

نیلوفر تازه لو داد چه گندی زده!!!

نیلوفر:بابا من گفتم آزمایشه 16 نمره داره!!دیدم اونو بلد نیستم گفتم چه فرقی داره چه 4 بگیرم چه 0 آخرش میوفتم!اصلا برگه سوالارو ندادم،اسیلوسکوپم امتحان ندادم،خدایـــــــــــــــاسوال اضافه هارم ندادم!!!چه گلی بگیرم به سرم!!وبعد از مدتی

من و همه:(شاید بچه ها در دلشان:سروپـــــــــــــــــود!!!)

تنها راهی که به ذهنمون رسید این بود که بره پاچه خاریه اساتید آزمایشگاه!


نیلوفر در دانشکده فیزیک( همون موقع که سیما داشت کنفرانس رباتیک میداد!)

در به در همه جا دنبال استاد افسانه و شکرانه بود!

نیلوفر به استاد افسانه:اون برگهه رو ازم قبول کنین!تروخدا!قربونتون برم!!فداتون بشم!ناهار مهمون من!!

استاد:باشه!پاشو جمش کن دیگه!!!

نیلوفر به شکرانه:ترو خدا!من بلدم.اصلا من خودم اسیلوسکوپو ساختم!به خدا استادم.می گی دروغ میگم؟یه بار دیگه ازم بپرسین.بابا میام کف آزمایشگاهو تی میکشم براتونجارو میکنم...استـــــــــــــاد.

وقسمت جالب داستان،کی فکرشو میکرد استاد شکرانه بگن:باشــــــــــِد!!!فردا که اومِدم اینجا برق افتاده باشه!

اینم از نیلوفر










نظرات 4 + ارسال نظر
AT چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 14:11

تازه این نیلوفر مثه سروپودا آدامسو از تهش وا میکنه وقتی آدامسها تموم میشه میگه:ئه اینجا یه نخ قرمز داره چه جَلَب....

قبلا به جای سروپود ی چیز دیگه نوشته بودی!چی بود؟

نیلوفر پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 18:54

دِ اخه سرنتی پیتی ۶۰ دفعه بت گفتم سر نخ قرمزش نیومده بود بیرون هالا هی ....

با AT بودی دیگه!!!!
راستی "حالا" نه "هالا"!!!

AT پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 19:25

نیلوفر بیسواتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
از همچین آدمی بعید نیست آدامسو از تهش واکنه،
آدامسها که تموم شد بگه:ئه....اینجا یه نخه قرمزداره
چه جَلَب.....

بسه دیگه!!!
برین خونه هاتون!!!

نیلوفر دوشنبه 12 دی 1390 ساعت 01:38

به من میگی بیسواد
حالا مگه چی شده یه ۲تا حرف جاشون عوض شده
اتو جاهای حساس چی بهت میگفتم
.
.
.همونی

خیلی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد