وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

داستان ماژیک...

سه شنبه همون روز که می خواستین برین کانون تئاتر...(22آذر)

برید به ادامه مطلب طولانیه.....

اونایی که سر کلاس ریاضی بودن که یادشونه...برا اونایی که نبودن میگیم...

اینبار من وفاطمه سر کلاس ریاضی1...استاد مهاجر....

استادپس از ورود به کلاس:این دانشکده امکانات نداره بازم دانشکده ریاضی وآمار خیلی بهتره...

نه گچ درست وحسابی سر کلاس بودنه دانشجوی درستوحسابی...

استادبه طرف تخته میروند تا با خرده گچها درس را شروع کنند...

آقای ایوبی از کلاس خارج میشوند...

چنددقیقه بعد:

آقای ایوبی با4تادونه خرده گچ که از کلاسهای دیگه کش رفته بودن بر میگردن:استاد بفرمایید گچ...      وسخاوتمندانه خرده گچها رادر کف دست استاد میریزند...

مجدداچنددقیقه بعد:

یکی از آقایون عمرانی(که هویتشون فاش نشد)ازکلاس خارج میشوند...

همچنان چند دقیقه بعد:

آقای مذکوربایه جعـــــــــــــــــــــبه گچ باز میگردن:استاد اینو ازدفتر(!)گرفتم...وبانگاهی زیر چشمی به آقای ایوبی(وشاید هم در دلشون:آخی) جعبه رابه استاد میدهند...

بچه ها:(این یکیه که خوابه)

ودوباره جرقه شرارت درذهن فاطمه ومن زده شد...

فاطمه:میای بریم گچ بیاریم؟یه جعبه من،یه جعبه تو؟

من():بیـــــــــــــــــــــــــــــخیال !!!!!

فاطمه:نه عاطی پاشو بریم...

منم که ازخدا خواسته پاشدیم که بریم بیرون...دم در که رسیدیم صدای استاد به گوشمون رسید که:ماژیکمونم که کمرنگه ونمی نویسه....

من:فاطی...بریم ماژیک پیداکنیم...

حالامنو فاطمه در به در از این اتاق به اون اتاق به دنباله ماژیک....

در راه یه آقایی رو دیدیم که یه جعبه گچ دستشون بودخواستیم ازشون بپرسیم کجا میشه گچ و ماژیک پیدا کرد؟!!!!

در راهرو خانمی با روپوش سفید نظر مارو به خودش جلب کرد...

فاطمه:خانم ببخشید...میشه به ما ماژیک بدین؟استادمون لازم دارن؟؟؟؟؟

خانم باعطوفت تمــــــــــــــــــــام:بفرمایید...

ودوتا ماژیک به ما دادن.....

رسیدیم پشت درکلاس:

استاد در حال درس دادن وغرق در مطالب علمی(!)

فاطمه ومن با این سن و سال هر کدوم یه ماژیک گرفتیم دستمون وباغرور وارد کلاس شدیم:

استاد بفرمایین!!!!!!!!!!!

استاد:ممنون متشکر

وما:  (کلی هم تمرین کرده بودیم نخندیم)

بچه ها:

وحتی پس از چندین دقیقه

استاد:این همه امکانات!!!!!باورم نمیشه.....دستتونم درد نکنه.

فاطمه در گوش من والهام:من واین همه خوشبختی محاله محاله محاله.....

در قسمت نظرات بگین کجاش خنده داشت که همه اینقدر خندیدن؟؟؟

نظرات 1 + ارسال نظر
اسماعیل یکشنبه 27 آذر 1390 ساعت 10:51

قسمت خنده دارش اینجاست که یکی از کاربردهای شما و خانم فلاحتی مشخص شد
تهیه گچ و ماژیک برای اساتید در اسرع وقت بدون هزینه همراه با گارانتی
(انجمن خودگردان.....از خانم فلاحتی ودوستان)

نه نه اشتباه نکنین.....تهیه ماژیک وتخته پاک کن برای اساتیدو....در اسرع وقت با کمترین هزینه همراه با گارانتی!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد