وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

شعر طنز

دانش و علم و فضل سیری چند؟

دانش و علم و فضل سیری چند؟

 

پسری گیر داده بود،مدام
وقت و بی وقت،دم به دم،یک بند

 

که پدر جزوه و کتاب بخر
تست کنکور «گاج» و «دانشمند»

 

بفرستم کلاس رایانه
«کورل» و«اکسل» و«اتوکد لند»

 

تا که با علم و دانش و تحصیل
بشود دست من به جایی، بند

 

وقت کنکور ،انتخاب کنم
رشته ای باب طبع و باب پسند

 

در همین اصفهان قبول شوم
نه قم و بهبهان،نه شوش وزرند

 

پدرش شب کلافه و خسته
کت و شلوار را که از تن کند

 

دست و صورت نشسته،سیگاری
گوشه ی لب گذاشت با غرولند

 

سپس آهی کشید و سرجنباند
سرفه ای کرد و گفت:«ای فرزند

 

از چه هی بی خودی برای خودت
سر هم می کنی چرند وپرند

 

دست ارباب معرفت کوتاه
بخت افراد بی سواد بلند

 

می شود آن که بی سواد تر است
بیشتر پول دار و ثروتمند

 

علم تاریخ و طب و جغرافی
همه کذب است و حقّه و ترفند

 

فرضاً اصلاً چه کار دارم من
با فلان شاه غزنوی یا زند

 

یا به من چه که پنگوئن  بالفرض
مال قطب است یا گروئلند؟

 

جای حفظ مساحت سبلان
شده ام صاحب سه دانگ سهند

 

گر ببینی مبلغان سواد
همه خوش باورند و خالی بند

 

خود حافظ مگر نمی برده
سمت بنگال و آن حوالی قند؟

 

تازه آن هم به این بهانه که هند
طوطیانش شکر شکن بشوند

 

فکر نان کن که خربزه آب است
دانش و علم و فضل سیری چند؟»

 

سروده ی:نسیم عرب امیری

نظرات 1 + ارسال نظر
AT پنج‌شنبه 10 آذر 1390 ساعت 19:18

کلا دمت گرم....جالب بود...

آره خودمم خیلی با این شعر حال کردم...
دم شاعرش گرم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد