وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

صندلی داغ ۲ !!

مهمان صندلی داغ این هفته:

.: مهدیه :.

نظرات 69 + ارسال نظر
علیرضا چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 14:22

برای شروع :
1- تاریخ تولد
2- متولد کجایید
3-«مهندسی» IT چندمین رشته ای بود که زدید ؟
4- نظرتون راجع به «مهندسی» IT

متولد 30 /3 /72 در آباده هستم.
it اصفهان انتخاب 23ومم بود!
قبل از کنکور فک میکردم مهندسی it رشته جالبی نیس! اما بعدش بهش علاقمند شدم.الانم راضیم از رشتم/البته اگر فیزیک و آز فیزیک و ریاضی و تاریخ نداشتیم!!!!!!/

ایوبی چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 14:40

صندلی داغ به منظور چیست

فک میکنم به منظور آشنایی بیشتر با طرز فکر و عقاید همکلاسی ها.البته فعلا که هدف اصلی سرگرمیست!

ایوبی چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 14:41

انتقاد گر یا انتقاد پذیر ؟...........

من زیاد انتقاد نمیکنم از کسی.
زیادم انتقاد پذیر نیستم//البته اگر انتقاد منطقی و سازنده باشه،خب قبول میکنم.
ولی اگه کسی انتقاد داره حتمأ بگه لطفأ.

ایوبی چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 14:42

داغترین صندلی داغ به نظر شماباید وارد چه مسائلی شود

وارد مسائلی که واقعا طرفی که رو صندلی نشسته رو داغ کنه!!!!!
نه شوخی بود!
خب .........................نمیدونم واقعأ!!!! برای هر کسی ممکنه یه موضوع خاص جذاب باشه.

ایوبی چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 15:29

از کجای این سرزمین به شهر مهماننواز تشریف آورده ایدوگه کسی از شما بخواهد منطقه خودتون رو توصیف کنید چگونه توصیف میکنید

از آباده،که بر تارُک فارس قرار داره// با اصفهانم حدود 220 km فاصله داره./یعنی حدود2ساعت ونیم/
والا من از بچگی انشام ضعیف بوده! اما خب میتونم بگم که آباده شهریه که دورتادورش کوهه،آب و هواشم سرد و حدودا خشکه. سوغاتی خوراکی خاصی نداره/گفته باشم!/ اما منبت آباده مشهوره.منبت کارم زیاد داره. خود منم منبت و مشبک کار میکنم.فک میکنم توضیحاتم کافی بود.

علیرضا چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 20:18

شب کنکور خوش گذشت ؟! چطور بود ؟

بله خوب بود.از بس توی تلویزیون و جاهای دیگه شنیده بودم که شب کنکور دیگه نباید درس خوند با این که هنوز بعضی مبحثا رو نخونده بودم دیگه قیدشو زدم و با خانواده رفتیم پارک.اونشب برنامم این بود 11 بخوابم که دیگه اساسی همه چیزو رعایت کرده باشم،اما بخاطر همون پارک رفتن من 12ونیم خوابیدم!!روز کنکورم خیلی با انرژی بودم.
جالبه،تنها روزایی از عمرم که من خیلی هوای خودمو داشتم که یه وقت مریض نشم یا مسموم نشم.همون چند روزه قبل از کنکور بود.

علیرضا چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 20:19

دانشگاه آزاد هم کنکور دادید ؟

نه من از اولش حتی به آزاد فکرم نمیکردم.

محمد چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 20:30

دَ چِه خِوَر ؟

بزرگترین آرزوی کاری و زندگیت چیه؟
دوست داری کجا کار کنی؟

دَ هِچ خِوَر!!!!
بزرگترین آرزوم "فعلا" اینه که بدون کنکور برم ارشد!/یعنی با بالا بودن معدل!!!!! که البته اینا جز خیال واهی چیز دیگه ای نیس!/
والا تو این بیکاری هرجا کار گیر بیاد،کار میکنم.اما خب همه دوس دارن که تو جاهای بزرگ و معتبر کار کنن دیگه!نه؟

محمد چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 21:15

منظورت از فعلاْ ۴ سال دیگه است تو چرا بازه های زمانیت اینقده بزرگه ؟
میترسی اگه بدون کنکور نری ارشد باید دفترچه نظام وظیفه پست کنی نترس کمتر درس بخون بذار ما بدبختا با معدل ۱۲ و ۱۳ نمره اول شویم (ها ها ها خودم خندم گرفت).
دیگه سوالی ندارم (((فعلاْ)))

من آینده نگرم!! معلومه نه؟!
ولی خب اون "فعلأ" که نوشتم از نوع بلند مدتش بود.
اگه بخوایم کوتاه مدتشو در نظر بگیریم: فعلا آرزوم اینه که درسای این ترمو پاس کنم!

محمد چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 22:00

شرمنده من یه سوال میپرسم ناراحت نشو

افراد آنلاین سایت : ۲

یکی خود من هستم یکی دیگش داره حرف مفت می زنه و شما هم در جا دارین جواب سوال من رو می دین so احیاناً شانسی تصادفی random ، shuffle و . . . نمی شناسینش اسمش تو کامنت ها هم معمولاً دانشجو هست . که البته نیست

نه من فقط توی مرکز مدیریت بودم اون موقع.

محمد چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 22:33

آقای ایوبی ازتون پرسید از کجای تشریف آورده اید ...؟
.
از اصفهان۲۲۰ کیلومتر فاصله داره (((یعنی))) دو ساعت و نیم
.
.
.
تا اونجایی که من بلدم (یعنی) یعنی اینکه چیزی معنی چیزی دیگه رو بده . یخده رو زبان فارسیت کار کن
نخند

این انتقادتون اصلا منطقی نبودا.
پس جوابتون:
از این به بعد سعی میکنم این موارد حیاتی رو رعایت کنم!که کسی هنگ نکنه!

AT چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 22:46

قبل از اینکه بیای اصفهان فکرشو میکردی قراره چند سال اصفهان زندگی کنی؟؟؟؟اصلابه طورکلی فکر زندگی خوابگاهی رومیکردی؟
روزی که بارسفربه سوی اصفهان بربستی(!)راتوصیف بنمای...
راستی چندتاخواهربرادرید؟(بامشخصات)

آره کلا من برنامم این بود که اصفهان قبول شم.
از همون اولم به زندگی خوابگاهی فک میکردم،چون آباده دانشگاهی که من بخوام توش درس بخونم رو نداشت و نداره!
روز اول،منی که فک میکردم با دوری از خانواده هیچ مشکلی ندارم خب یه کم بغضم گرفت ولی در کل زیاد ناراحت نبودم.حس خاصی هم نداشتم.
- من فقط یه داداش کوچیکنر از خودم دارم. که کلاس پنجم دبستانه.اسمش حمیدرضا ست.

حجازی چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 23:09

سلام مهدیه.میبینم د چه خور یاد گرفتی؟
اگر ایتری!! ترجمه کن ببینم چند مرده حلاجی؟

رالا رلو و ریه روی لوا رو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آهان الان باید بگم که من با ادبم و اینو ترجمه نمیکنم!!!

سینایی چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 23:11

عاطفه ایگم هو وت گتم وش بگو وش گتی وت گو چه؟؟؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عاطفه میگم بهت گفتم بهش بگو بهش گفتی بهت چی گفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ما رو دست کم نگیریـــــــــــد!

محمد پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 12:20

شرمنده مگه این قسمت باید انتقاد کنیم

والا تو قبلی که انتقادم میکردن!
ولی خب شما اگه دوس ندارین انتقاد نکنید/اینطوری منم خوشحال ترم!/
آره اصل صندلی داغ سوال پرسیدنه،نه انتقاد کردن.

علیرضا پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 14:00 http://ITzenderood.Blogsky.com

نظرت راجع به اصفهان و دانشگاه اصفهان ؟
قبول داری اصفهانیا خیلی مهمون نوازن ؟!

اصفهانو از بچگی دوس داشتم و دارم.
دانشگاه اصفهانو هم از شهریور امسال خیلی دوس دارم.به نظرم از هر نظر دوست داشتنیه.
حالا شما چرا برا سوال آخرتون علاوه بر علامت سوال علامت تعجبم گذاشتین؟؟؟؟ یعنی شما تو این موضوع که اصفهانیا مهمون نوازن شک دارین؟؟؟؟
از شوخی که بگذریم من خودم تا حالا از اصفهانیا بدی خاصی ندیدم.و الان چون مدت زیادی نیس که اصفهانم نمیتونم قضاوت عادلانه ای بکنم.
4 سال دیگه جواب این سوالو دقیق میگم بهتون.

علیرضا پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 14:14

قشنگ ترین کتابی که خوندی چی بوده ؟

از کتابای زیادی خوشم اومده تا حالا./البته الان اونایی که قبل از دوم دبیرستان خوندم رو یادم نیس!!!!/
توی راهنمایی طرفدار پروپا قرص کتابای هری پاتر بودم ./اینو چون زیاد دوس داشتم یادم مونده/
از کتاب سینوهه خوشم اومد،چون برام جالب بود بدونم دنیا توی 4500 سال پیش چطور بوده.
کتاب بخارای من ایل من رو هم دوس داشتم.
کتاب نغمه عشق/که همونطور که از اسمش پیداس یه رمان عاشقانه هست/هم برام جالب بود.

محسن پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 16:07

دده ساله دیگه خودتونو چه جور می بینین؟
دوس داشتین غیر از ای تی چه رشته ای قبول شین؟

ده سال دیگه رو واقعا نمیتونم تصور کنم! اما خب چیزی که احتمالش زیاده اینه که 10 سال دیگه من یه مهندسit هستم!/خیلی فک کردم که به این نتیجه رسیدم!/
ولی خب فقط امیدوارم بتونم یه آدم مفید برا جامعم باشم،همینم کافیه.
راستش واقعا رشته ای نبود که من خــــــــیـــــــــــلــــــــــی دوس داشته باشم اونو قبول شم. هی نظرم عوض میشد،اما به نفت و مهندسی شیمی و مکانیک و صنایع و پلیمر علاقه داشتم. اما الان دیگه "فقط" مهندسیit !

مرضیه پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 21:14

بهترین خاطره ای که تا حالا تو دانشگاه داشتی؟

الان فقط 2 ماه از اومدنمون به دانشگاه میگذره،و من خاطره خاصی به عنوان "بهترین" خاطره تو ذهنم نیس!ولی میتونم بگم که 2 هفته اول خیلی خوش گذشت.
کلا من آدمیم که شدت واکنشام نسبت به اتفاقای اطراف کمه!مثلا از هیچ چیزی خـــــــــیــــــــلـــــــــــی خوشحال یا خـــــــــیــــــــلــــی ناراحت نمیشم مگر اینکه واقعا اتفاق خیلی خاصی باشه.واسه همینم معمولا اتفاقها/چه خوب چه بد/ زود از یادم میره./حالا این خوبه یا بده؟؟؟؟؟؟؟؟/

حجازی پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 21:53

اااااااااااااا داشتیم مهدیه؟؟؟؟؟؟؟؟
منو بی ادبی؟!!!!!!!!!!!!!!
اگه آب نبات چوبی بهت دادم
حالا نگران نباش برو از چند تا جا بپرس شاید تونستی (پیدا نکردی هم بیا اتاق جفتیتون خودم هستم دیگه. به کسی نمیگم.قووووووووووووووووول)

والا من از چند نفر پرسیدم،گفتن....
حال هم که از خودت میپرسم میگی حتی نمیتونی لریش رو از حفظ بگی!
آخه با این شرایط چه توقعی از من داری عزیزم؟
ok.فهمیدم که چی بوده معنیش.معنی بدی نداشته.
دوستان لری یاد بگیرید:
معنیش این بوده: روح الله لاغره از راه رود لوداب رفت!!!!!!
من اینو خودم ترجمه کردم!!!!!!اصلا از عاطفه نپرسیدم که!

AT پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 22:50

کلمه یا جملاتی که با شنیدن این کلمات به ذهنت میرسه؟؟؟
هدف_سراب_محاکمه_زمان_قصه_ای کاش_زندگی_
دیروز_حتی_

هدف:تلاش
سراب: شکست
محاکمه: عاقبت کارا
زمان :مرد یخ فروشی که از او پرسیدند:فروختی؟گفت: نخریدند،تمام شد!
قصه:خواب
ای کاش: حسرت
زندگی:زندگی
دیروز: خونه
حتی: راه دیگه ای هم نیس!

AT پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 22:56

بزرگترین(یاشایدمهمترین)انتقادی که میتونی ازخودت بکنی چیه؟
قشنگترین فیلمایی که دیدی؟
بهترین کمکی که توزندگیت دوست داری بهت بشه چیه؟

خب آدم عاقل که نمیاد نقطه ضعفشو لو بده!
اهل فیلم دیدن نیستم زیاد.ولی فیلمایی که الان یادمه:
فیلمای "اگه میتونی منو بگیر" و "جدایی نادر از سیمین" فعلا تنها فیلمایی هستن که اسماشونو یادمه و بنظرم جالب بودن.
کمک........دوس دارم هر وقت هرگونه مشکلی برام پیش میاد یکی برام حلش کنه!

ایوبی جمعه 4 آذر 1390 ساعت 00:12

سایت تبدیل به اموزش زبان لری شده فکر میکنم اماده ی انتقاد کوبنده باشید.........

آخه تقصیر من نیس که!
من فقط یه " دِ هِچ خِوَر " نوشتم،بعد.........

ایوبی جمعه 4 آذر 1390 ساعت 00:14

چونکه خانم مودبی هستید زیاد نمیخوام با سوال کردن اذیتتون کنم اما حساب بقیه رو حتما میرسم.........اما یک مجموعه سواله که دارم اماده میکنم در صورت ........جواب بدید

-لطف دارین.
-باشه اگه خواستین ،بپرسین،جواب میدم.

[ بدون نام ] جمعه 4 آذر 1390 ساعت 07:15

ســـــــــــــــــــــــــــلام.منم اومدم!
خوب اولیش:
اگه قرار باشه یکی رو بکشی کدوم رو انتخاب میکنی؟
1.یکی از اساتید
1.یکی از دانشجوها
3.خودت
(لطفا با دلیل)

.............................................................................................

دنبال چیزی نگردین،سانسور شده!

فاطمه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 07:16

وای یادم رفت اسممو بنویسم!!!
اون که قرار بود یکی رو بکشی من بودم!
خب بعدی:
نظرتو بگو:ک
اصفهان بدون زاینده رود

واقعا اصفهان با زاینده رود جلوه و طراوت "خاصی" داره.ولی بدون زاینده رود.....هروقت چشمت به بستر خشک رود میفته احساس حسرت میکنی!
ایشالا امسال اونقد بارون بیاد که زاینده رود بطور دائمی در جریان باشه.

فاطمه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 07:19

وقتی شنیدی آی تی اصفهان قبول شدی چه شکلی شدی؟

به ترتیب این شکلی شدم:





فاطمه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 07:20

اگه یه کار اشتباهی بکنب که بدونی وقتی مامانت بفهمن حسابی از خجالتت در میان حسابی چیکار میکنی؟دروغ میگی،کلا ماست مالیش میکنی،از خونه فرار میکنی،....

احتمالا اصلا به مامانم نمیگم!
اگر مامانم خودش بفهمه اول چک میکنم ببینم امکان داره با ماست مالی درستش کرد یا نه! اگه شد که خب خدا رو شکر . اما اگه نشد خب مجبورم راستشو بگم دیگه!البته احتمال اینم وجود داره که بدون اینکه مامانم فهمیده باشه برم بهش بگم.اینطوری وجدانم درد نمیگیره.
/فاطمه سوالات واقعا همه ی شخصیت آدمو رو میکنه ها!!/

فاطمه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 07:22

تا حالا تو خوابگاه چند دفعه غذا رو سوزوندی؟

والا چی بگم! واقعیت اینه که من تا حالا تو خوابگاه غذا درست نکردم!!!!
فقط یه بار غذا گرم کردم،که نسوخت.

فاطمه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 07:23

قشنگ ترین جای اصفهان؟
آهان،قبلا اصفهان اومده بودی؟این دفعه با دفعه های قبل چه فرقی داره؟

قشنگترین جاهای اصفهان: میدون نقش جهان و سی وسه پل و پل خواجو ومنار جنبان وکلیسا وانک و....خب اگه بخوام بگم خیلی جاهای قشنگ هست.من از دیدن همشون به یه اندازه ذوق میکنم!
آره قبلا زیاد اصفهان اومده بودم.ولی این دفعه یه نگاه دیگه ای بهش دارم، الان دیگه اینجا رو به عنوان شهری که بهش مسافرت کردم و قراره به زودی برگردم خونه نمیبینم و......واقعا کلی فک کردم اما احساسمو نمیتونم بیان کنم!

فاطمه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 07:27

بازی مورد علاقه؟!
اولین بازیه کامپیوتری؟

اگه منظورت بازیای کامپیوتریه که من از بازیای جنجالی زیاد خوشم نمیاد.بازیایی که بیشتر احتیاج به فکر و تمرکز داره رو ترجیح میدم مثل شطرنج و spider solitaire و minesweeper وجدولای سودوکو و....
با این حال اولین بازی کامپیوتریم فک کنم اولین سریه IGI بود.

فاطمه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 07:31

رفتی تریا سنگی ی دل سیر خوراکی های کثیف بخوری که یهو یکی میاد خیلی با خوشحالی و گــــــــــــــــــــرم بهت دست میده و سلام میکنه!اما تو نمیشناسیش!چیکار میکنی؟بهش میگی شما یا اینکه میگی بذار دلش خوش باشه فکر کنه شناختمش؟!!!

اگه فقط سلام کنه و بعدش بره،خب بیخیال هویتش میشم.اما اگه بعدش بخواد چیزی بگه،احتمالا من بهش میگم که:" ببخشید،بجا نمیارم شما رو!"

فاطمه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 07:34

زیر بارون توی هوای سرد کدوم می چسبه؟
بستنی
لواشک
هات چاکلت های تریا سنگی
چای
کیک
غذای سلف

هات چاکلت های تریا سنگی +کیک توی اولویت اول.
غذای سلفم تو اولویت بعدی!
من از بچگی خیلی قانع بودم!!!!

فاطمه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 07:38

چون هنوز زیاد وارد بحث برنامه نویسی نشدیم پس مجبورم این سوال چرتو بپرسم!
+سخت ترین فلوچارت
+سخت ترین سوال امتحان فیزیک
+سخت ترین ریدینگ زبان
همین!

- سخت ترین فلوچارت: تمرین 7 صفحه 84 زحمت بکش برو خودت ببین.
-بابا من اصلا سوالای فیزیک رو یادم نیس! فقط سوال اولو چون تو جزوه داشتیم و من نخونده بودم و واقعا پشیمون شدم کاملا یادمه.
سختترین ریدینگ زبان فعلا بنظرم ریدینگ درس 5 هست چون من این بار دیگه باید حتما سامری بدم و هیچی نخوندم!تازه مبانی هم مونده!

فاطمه جمعه 4 آذر 1390 ساعت 07:39

چند تا جلسه مثل بچه خوب رفتی سر کلاس ریاضی و جزوه نوشتی و تمریناشو حل کردی؟

والا فقط همون 2 هفته اول سر کلاس میرفتم،که البته 8 تا صفحه جزوه هم نوشتم.راستی اخیرا هم فک کنم 2 جلسه رفتم که یه بارش نقطه بازی کردیم.یه بارشم فیزیک خوندیم!
تمریناشم که اصلا یه بارم حل نکردم تا حالا.

علیرضا جمعه 4 آذر 1390 ساعت 10:41

استفاده از علامت تعجب هیچچچ دلیل خاصی نداشت !
سوال : بهترین و بدترین مکان دانشگاه اصفهان ؟ چرا ؟

آهان خب ببخشید.من معذرت میخوام.
بهترینش دانشکده فنیه،بخاطر اینکه دانشکده خودمونه و من واقعا یه حس دیگه ای بهش دارم.
بدترینشم دانشکده علومه ،بنظرم دقیقا مثل سردخونه میمونه!البته این نظر من تنها نیس،کلا خوشم نمیاد از اونجا.
راستی خوابگاهم خوبه.دلیلشم که واضحه.

علیرضا جمعه 4 آذر 1390 ساعت 11:02

چندتا سوال دیگه :
1- دوس داشتی تو کدوم دوران تاریخ زندگی می کردی ؟!
2- اول مرغ بوجود اومد یا تخم مرغ ؟!
3- بدترین غذای سلف ؟
4- بزرگترین مشکل وبلاگمون ؟
5- اگه رییس دانشگاه اصفهان بودی اولین کاری که میکردی چی بود ؟

۱-دوران خودمون بنظرم بد نیس. اما دوران کورش و اینا هم بنظرم خیلی جالب بوده/چون کورش واقعا خیــــــلــــی عادل بودهواقعا کورش کبیر رو خیلی دوس دارم/
۲-اول مرغ بوجود اومده/این بنظرم عاقلانه تره/
3- درکل اهل ایراد گرفتن از غذا نیستم.اما فسجون که چند روز پیش خوردم واقعا بد بود بنظرم!!!!!/اصلا فک نمیکردم اینطوری باشه! بیش از حد شیرین بود!!!/
4- وبلاگمون که الان دیگه مشکلی نداره!واقعا من مشکل حادی نمیبینم.
5-برا خوابگاها آسانسور میذاشتم!/آخه ما برا هر بار بالا "یا" پایین رفتن باید 100 تا پله رو طی کنیم! /

محسن جمعه 4 آذر 1390 ساعت 15:40

واقعا؟
فکر میکردم ۱۰ سال دیگه مهندس برق میشین !
بی خیال!
تا حالا شده از خودت بدت بیاد؟

آره خیلی مواقع پیش اومده.بنظرم برای هر آدمی ممکنه پیش بیاد.

[ بدون نام ] جمعه 4 آذر 1390 ساعت 20:01

از اصفهان خوشت اومده؟



راستی تا حالا کسی بهت گفته خیلی دوست داشتنی هستی؟!؟!؟!

آره از اصفهان خوشم اومده.
.
.
.
.
نظر لطفته "الناز" جــــــــون!
گلم خب اسمتم مینوشتی دیگه!!!!
/گفته بودم منو دست کم نگیـــریـــد..../

ایوبی شنبه 5 آذر 1390 ساعت 12:22

اباده را مثل کف دستم بلدم ..........معادن خیلی زیادی داره..........اخه شهر ترک زبانه و اندکی عرب هم داره...........واندکی هم کلیمی که از اصفهان به انجا رفتند داره.............اخه ناسلامتی داییم فرماندار صفا شهره..............خوب خلاصه لازم به توصیف نبود..............

بله معدن خاک نسوز آباده معروفه.
ولی آفای ایوبی آباده ترک زبان نیست./البته جمعیت ترک قشقایی نسبتا زیادی داره/
ممنون از اطلاعاتتون.

ایوبی شنبه 5 آذر 1390 ساعت 12:30

من نظرم اینه که شما سوال اقای صادقیان در مورد مهماننوازی اصفهانی ها کممکی با سیاست جواب دادین .به قول لرها میخواستین اصفهانی رو لر غیرت کنی........ولی این حرفا نیست ............من جواب چهار سال دیگه رو قصد دارم جمعه همین هفته با یک اردویی که قراره به کوه صفه اما به دعوت اصفهانی های مهماننواز بریم میدم ...نظرشما چیه..............

کاملا موافقم

ایوبی شنبه 5 آذر 1390 ساعت 12:36

خام الیاسی قرار بود که نظر بدون اسم به هیچ وجه تایید نکنید.اگه قرار بود کسی رو بکشید...........

آخه فاطمه توی نظر بعدی خودشو معرفی کرده بود.و خلاصه ابهامی وجود نداشت

ایوبی شنبه 5 آذر 1390 ساعت 12:40

من فکر میکنم جواب اون سوال رو در مورد این که میخواهید کسی رو بکشید............خیلی بد دادید.همانطور که گفتم استاد احترامش بالاتر از این حرفاست.اصلا به معنای واقعی کلمه استاد بنگرید.......خلاصه میدونم که از روی شوخی بوده اما این شوخی ها ممکنه که فرهنگه جامعه دانشجویی رو خراب کنه.....اما منم بعضی موقع ها بگین نگین مسخره میکنم ............اما فکر میکنم خیلی بده........

ببخشید یادم نبود که رو این موضوع حساسین. جوابی که به اون کامنت دادم رو حذف میکنم.

ایوبی شنبه 5 آذر 1390 ساعت 14:13

از فامیلتون بر میاد ترک باشین .حالا ترک یا عرب یا فارسی یا ایران سرزمین من

نه ترک نیستم،فارسم.
و واقعا تمایل دارم که ترکی و لری و خلاصه هر زبونی که ممکنه دو نفر با هم با اون زبون /توی ایران/ حرف بزنن،و من کنجکاو بشم که چی میگن ،یاد بگیرم!/البته این "صرفا" نشون دهنده اینه که من طالب علمم!چیز دیگه ای برداشت نشه لطفا/
/راستی اینو هم بگم که حرفتون همچین نادرست هم نبود چون منم شنیدم که الیاسی های تهران و اطرافش ترک هستن./

ایوبی شنبه 5 آذر 1390 ساعت 14:21

نظرتون در مورد رابطه پسر و دختر چیه ؟ تفکیک جنسیتی دانشگاه ؟ وچون قصد دارم زیاد اذیتتون نکنم اما بقیه رو حسابشون میرسم...ی سوالی داخل ذهنمه اگه تونستی بفهمیش جوابش بده ؟اما خواهشا به منظور بد نگیر و بگو چطور ر ................ا..........ب...........ط..........ه......ب..........و......................................

خب بستگی داره که منظورتون چه نوع رابطه ای باشه.
اما اون چیزی که امروزه معمولا به اسم رابطه دختر و پسر میشناسیم همون "دوستیه" که بنظرم حتی اگر از مسائل شرعیش هم بگذریم،جز تلف کردن وقت و هدر دادن پول چیز دیگه ای نیس،و واقعا اگه درست بهش نگاه کنیم میبینیم که فایده ای نداره/تازه کلی ضرر هم داره/
اما خب بقیه روابطی که ممکنه بین دختر و پسرا باشه مثل همین روابط عادی ای که تو دانشگاها و بین همکلاسی ها وجود داره بنظرم بد نیس./و دانشجوها رو برای ورود به اجتماع آماده میکنه/
با تفکیک جنسیتی مخالفم.بنظرم اجرای این کار توی دانشگاها دقیقا برعکس نتیجه میده!
ولی اون سوالتونو واقعا نفهمیدم!!!اگه دوس داشتین یه کم واضح تر بنویسیدش.

ایوبی شنبه 5 آذر 1390 ساعت 14:22

مجموعه سوال هنوز اماده نشده اما دوشنبه میزنمش..............

وای خدا به داد برسه!!!!!!
شوخی کردم حالا که vpn شده هفته ای 14 ساعت،هر سوالی دوس داشتین بپرسین.

AT شنبه 5 آذر 1390 ساعت 14:30

گروه خونیت چیه؟!هرهرهر...نخند...خوب سوالیه که شدیدا(تاکید میکنم)شدیدا ذهنمو به خودش مشغول کرده...

گروه خونیم +o هست.
امیدوارم مشغولیت ذهنت الان دیگه رفع بشه!
رفع شد؟
قابل نداره ها!میشه 2تومن!/بالاخره منم کلی زحمت کشیدم!/

AT شنبه 5 آذر 1390 ساعت 14:33

آهان راستی به نظرت پشه ها روزا کجا میرن؟؟؟
از بین سفرایی که رفتی،کدومشو بیشتر دوس داشتی؟
(باذکردلیل)بلدی با لهجه غلیظ اصفهانی حرف بزنی؟

روزا یا زمستونا؟؟؟؟؟ سوالت مشکل داشت!
خب روزا که جلو چشممونن!
میگم این "با ذکر دلیل" که نوشتین واسه سوال وسطیه یا آخری؟؟؟
بگذریم ،من کلا از سفر کردن خوشم میاد .همه ی مسافرتایی که رفتم برام خیلی خاطرات خوب دارن.اما اولین بار که رفتم مشهد رو خیلی دوس دارم،و همینطور سفری که به همدان و کردستان و تبریز و ارومیه و زنجان/کلا شمال غرب کشور/ داشتم!
با لهجه غلیظ اصفهانی نمیتونم صحبت کنم،اما خب یاد میگیرم!
فک میکنم لهجه اصفهانی یکی از اون لهجه هایی هست که خیلی راحت میشه یادش گرفت.

ایوبی شنبه 5 آذر 1390 ساعت 14:38

نظرتون در مورد رشته it پزشکی که تازه کارشناسیش وارد ایران شده چیه ؟

والا قبل از این حتی اسمشم نشنیده بودم.
الانم توی گوگل سرچ کردم اما هیچ چیزی که این رشته رو بهم معرفی کنه نبود!
اما حدس میزنم رشته ی کاربردی ای باشه.

محسن شنبه 5 آذر 1390 ساعت 14:53

از چی میترسی؟

عنکبوت!/ واقعا از هیچی اندازه عنکبوت نمیترسم!/
از بیماری سرطان هم خیلی میترسم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد