وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

(ِـِِ)

سلام به همه

پیش خودمون بمونه

امروز داشتم واس خودم بازی میکردم که دیدم

مامانم زل زده به من

منم خجالت کشیدم و عروسکامو جم کردم و خودم و زدم به اون راه که مثلا دارم اتاقمو جم و جور میکنم

بعد دیدم نه خیر مامانم ول کن نی

هی نگاه میکنه

منم بهش گفتم:چیزی شده؟
زد زیره خنده و گفت یه چیزی می خواستم بهت بگم

ولی دیدم هنوز بچه ای

منم که حس کنجکاویم داشت منو میترکوند

رفتم پیشش و کلی خواهش کردم که بهم بگه

با خودم گفتم شاید می خواد باهام درد و دل کنه یا اینکه یه چیزی می خواد بگه یا اینکه یه چیزی شده من خبر ندارم

خلاصه بعد نیم ساعت خواهش و التماس

اومد گفت هیچی بابا می خواستم بگم بیا آشغالارو بزار دم در.....

نظرات 1 + ارسال نظر
nahid شنبه 21 آبان 1390 ساعت 23:18

jaleb bood
avalesh k mkho0ndam fek kardam mikhad bege vasat khastegar umade

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد