وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

خدایا کفر نمی‌گویم،

اگه دوباره انتقاد نمیکنین

شعر قشنگیه ارزش خوندنو داره !!!!!



خدایا کفر نمی‌گویم،

پریشانم،

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

ادامه مطلب ...

تکیه کلام

سلام به همه ی بچه های خوب 

امشب (یعنی هفدهم آبان ماه) ساعت ۱۱:۱۵ از شبکه ی ۷ (شبکه ی آموزش) یه برنامه ای به نام (( رادیو ۷ )) پخش میشه که موضوع خیلی جالبی داره. 

موضوعش تکیه کلامهاست.یعنی هرکسی تکیه کلامی رو که از شخصی شنیده به این برنامه sms میکنه.حتما امشب این برنامه رو ببینین.یادتون نره هاااا....!!! 

درضمن جالبه که موضوع این برنامه رو توی وبلاگ خودمون هم راه بندازیم. 

فقط به جای sms کامنت بذارین و توش تکیه کلام رو بنویسین. 

حتی میتونین تکیه کلامهایی که توی رادیو 7 مطرح میشه رو توی کامنتهاتون بنویسین تا اونایی که نتونستن این برنامه رو ببینن با خوندن کامنتهای بامزتون لذت ببرن. 

ممنون از همتون. 

بای!

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مگه آقای نماینده: با خانوم خادم در مورد تعطیلی۳شنبه ایمیل ندادین که ایشون به گروه ایمیل زدن در مورد درس فردا؟؟؟اگه صحبت نکردین لطفا بهشون بگین که نرن سر کلاسو بعدشم ناراحت بشن از دستمون که چرا باهاشون هماهنگ نکردیم...

نمیدانم شاید حقیقتی که یادمان رفته!!!

موقع نماز ، لباس تنم و سجاده ام بیشتر از من خدا را عبادت میکنند!

می خواهم اینبار صدای تسبیح من از آنها بلند تر باشد

شرایط عجیب یک خانم برای ازدواج

سلام دوستان. یه مطلب باحال ولی واقعی براتون گذاشتم. امیدوارم همه مخصوصا آقایون خوششون بیاد.

یکی از تازه‌ترین استفتائات از آیت‌الله مکارم شیرازی سوال خانمی است که نظر آیت‌الله مکارم شیرازی را را نسبت به شروط مورد علاقه او برای عقد ازدواج جویا شده است.
 ظاهرا این خانم، شروط را در اینترنت دیده است و پس از مشورت با دوستان خود، آن را با خواستگار خود هم مطرح نموده است اما پس از موافقت خواستگار با این شروط، محضردار از تایید این شروط و ثبت عقد ازدواج خودداری کرده است.متن سوال این خانم و پاسخ آیت الله مکارم شیرازی چنین است:
بنده از اینترنت شرایطی را در مورد ازدواج دیدم که خیلی خوب و عادلانه هم بود و من از آنها پرینت گرفتم و به دوستانم هم نشان دادم و آنها هم تایید کردند که شرایط بسیار خوبی است و می‌تواند برای دختری که قصد ازدواج دارد بسیار مفید باشد برای همین با خواستگارم مطرح کردم و او هم پذیرفت ولی وقتی رفتیم محضر، محضردار که یک روحانی هم بود گفت اکثر این‌ها شرایط خلاف شرع هستند و به درد نمی‌خورند و حتی به تمسخر گفتند که شاید هر کس این‌ها را نوشته قصد دست انداختن خانم‌ها را داشته است، من خیلی ناراحت شدم.

واقعاً همین مسایل است که باعث می‌شود ما جوان‌ها دین‌گریز شویم. چرا نباید به شرایط مورد توافق طرفین احترام قایل شد؟

من شرایط را هم برایتان ارسال می‌کنم و از شما خواهش دارم که مرا راهنمایی فرمایید.

از لطف شما هم ممنونم
 


1-زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر داد تا زوجه در هر زمانی که بخواهد از جانب زوج اقدام به متارکه کرده و خود را از علقه زوجیت رها سازد به هر طریق اعم از بذل یا اخذ مهریه.

2-زوج به زوجه وکالت بلا عزل داد تا هر زمان خواست مهریه را به هر میزان که خواست افزایش دهد.

ادامه مطلب ...

سیاه سفید

این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده و توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده که استدلال شگفت انگیزی داره.

وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم
وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم
و تو، آدم سفید
وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای
وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی
و وقتی می میری، خاکستری ای
و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟

                                                                                                          

روزی...

روزی مردی داخل چاهی افتاد و بسیار دردش آمد ...

 

 یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای

 یک دانشمند عمق چاه و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت

 یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد

 یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند

 یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت

یک پرستار کنار چاه ایستاد و با او گریه کرد

یک  روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آمادهافتادن به داخل چاه کرده بودند پیدا کند

 یک تقویت کننده  فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است

 یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی

 سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاه بیرون آورد...

سوال

از مردم دنیا سوالی پرسیده شد و نتیجه آن جالب بود
سؤال از این قرار بود:


نظر خودتان را راجع به راه حل کمبود غذا در سایر کشورها صادقانه بیان کنید؟





و جالب اینکه کسی جوابی نداد
...؟؟؟؟
....؟؟؟؟؟
.....؟؟؟؟؟؟
.......؟؟؟؟؟؟؟؟

چون در آفریقا کسی نمی دانست 'غذا' یعنی چه؟

در اروپای غربی کسی نمی دانست 'کمبود' یعنی چه؟

و در آمریکا کسی نمی دانست 'سایر کشورها' یعنی چه؟

طرحی برای زندگی

 شش سال اوّل زندگی:
گریه نکن
شیطونی نکن
دست تو دماغت نکن
مامانت رو اذیّت نکن
روی دیوار نقاشی نکن
انگشتت رو تو پریز برق نکن
دمپایی بابا رو پات نکن
به خورشید نگاه نکن
تو کمد مامان فضولی نکن

اسباب‌بازی‌ها رو تو دهنت نکن

دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن

ادامه ی طرح در ادامه مطلب


ادامه مطلب ...

پای راست شما احمق است


> پای راست شما احمق است می دانید چرا؟
>
>
>
> در حالی که پشت میز کارتان
> نشسته اید پای راستتان را از زمین
> بالا ببرید و در جهت عقربه های
> ساعت بصورت دایره ای بچرخانید
>
>
>
>
> همزمان با این عمل با دست
> راست خود عدد 6 (انگلیسی) را در هوا
> بنویسید
>
>
> مشاهده خواهید کرد که پایتان
> نیز جهت حرکت خود را تغییر می دهد
>
>
>
> امتحان کنید
>

یک داستان واقعی

مردی که بسیار گناهکار بود عازم سفر حج شد.حتی کسانیکه در کاروان همسفرش بودند به خاطر گناهانش او را میشناختند و از سفرش به مکه متعجب بودند! 

وقتی به کعبه رسید در حضور جمع شروع به درد و دل با خدا کرد.گفت: 

خدایا!فلان دعا را کردم ولی تو آن را مستجاب نکردی من هم دزدی کردم 

فلان چیز را از تو خواستم ولی تو آن را به من ندادی من هم رشوه گرفتم 

فلان کار را از تو خواستم ولی تو آنرا انجام ندادی من هم پول نزول کردم 

اکنون از تو چیزی میخواهم بیا و مرد و مردانه این خواسته ی من را اجابت کن: 

همین الان همین جا جان من را بگیر و خلاصم کن. 

در همین لحظه مرد روی زمین افتاد و در دم جان داد!

داستان آسانسور

روزی مردی روستایی همراه با پسرش از دهی بسیار دورافتاده به شهر آمدند. 

وارد فروشگاه بسیار بزرگی شدند.با تعجب به اطراف خود نگاه میکردند که اتاقکی با درب فلزی که دربش از وسط باز و بسته میشد نظر هر دو را به خود جلب کرد. 

پسر از پدرش پرسید:این چیست؟ 

پدر گفت:نمیدانم...!!! 

در همین هنگام پیرزنی وارد اتاقک شد و در آن بسته شد و شماره های بالای اتاقک از عدد یک تا سی یکی یکی افزایش یافت و پس از چند ثانیه شماره های بالای اتاقک از عدد سی تا یک یکی یکی کاهش یافت.بعد در اتاقک باز شد و زنی جوان و بسیار زیبا از آن خارج شد!! 

پدر و پسر روستایی هر دو از شدت تعجب دهانشان باز مانده بود! 

پدر رو پسرش کرد و گفت: فکر میکنم این دستگاهی است که آدمهای پیر و زشت را جوان و زیبا میکند!

عجب صبری خدا دارد!

سلام دوستان. این شعر قشنگ از <معینی کرمانشاهی> هستش. امیدوارم خوشتون بیاد.

 

     

    عجب صبری خدا دارد !

    اگر من جای او بودم .

    همان یک لحظه ی اول ،

    که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ،

    جهان را با همه زیبایی و زشتی ،

    به روی یکدگر ، ویرانه می کردم .

    □

   

ادامه مطلب ...

بدست آوردن ب.م.م از روش نردبانی

سلام هم کلاسی های خوبم 

من احساس کردم اون روزی که پای تابلو رفتم تا روش نردبانی رو براتون بگم کمی نامفهوم توضیح دادم! 

برای همین تصمیم گرفتم توی وبلاگمون اونو براتون توضیح بدم.

ادامه مطلب ...

جملات پندآموز

_خردمند به کار خویش تکیه میکند و نادان به آرزوی خویش . حضرت علی (ع)

_امین به تو خیانت نمی کند ؛تویی که به خائن امانت سپرده ای. امام رضا (ع

_برای رسیدن به جایی که تا بحال نرسیده ایم باید از راهی برویم که تا بحال نرفته ایم. گاندی

_عظمت مردان بزرگ از طرز رفتارشان با مردمان کوچک آشکار می شود. دیل کارنگی

ادامه مطلب ...

جوک3

اهل دانشگاهم.قبله ام استاد است.جانمازم نمره.پیشه ام مشروطی.من کتابم راوقتی می خوانم که بگوید استاد:امتحان نزدیک است.دیشب اما خواندم یک ورق از آن را.همه ذرات کتابم متعجب شده اند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟