وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

گاهی...

گاهی گمان نمی کنی و می شود 

گاهی نمی شود که نمی شود 

گاهی هزار بار دعا بی اجابت است 

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود 

گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست 

گاهی تمام شهر گدای تو می شود 

گاهی هیچ کس چاره ساز نیست 

گاهی یک دوست تمام دنیای تو می شود 

کوروش کبیر...

مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند... ولی آنان را ببخش. 

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم میکنند... ولی مهربان باش. 

اگر شریف و درستکار باشی فریبت میدهند... ولی شریف و درستکار باش. 

نیکی های امروزت را فراموش میکنند... ولی نیکوکار باش و بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچگاه کافی نباشد. 

و در نهایت میبینی که هرآنچه هست همواره میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم. 

"کوروش کبیر"

خودمونی!!

سلام به همه دوستان عزیز

چند هفته از دانشگاه گذشت و ما تازه داریم با روحیات هم آشنا میشیم.

وبلاگ زدیم تا دفتری باشه برای خاطراتمون.خاطراتی که گاهی تلخن گاهی شیرین.تارد پایی باشه که وقتی در آینده بهش نگاه کردیم ببینیم از کجا عبور کردیم و به کجا رسیدیم.

وقتی جمعی کنارهم میان با اخلاق های مختلف،با فرهنگ های مختلف و اعتقادهای متفاوت حتما براشون مشکلی پیش میاد این چیزیه که درش شکی نیست.مخصوصا اینکه این ممکنه برای خیلی هامون بار اولی باشه که توی یه کلاس میشینیم و همکلاسیهامون هم دخترن هم پسر.مطابق با ذهنیتنی که قبل داشتیم(همون دعوای دخترها و پسرها که آقا تو شیری تو پنیری!!)باید الان کله همو بکنیم!اما ما باید بالاخره یه روز یاد بگیریم چه طوری در کنارهم باشیم ، چه طوری بامشکلات کنار بیایم ،چه طوری اگه نظراتمون با یکی فرق میکنه آروم بشینیم و براش توضیح بدیم چرا مخالفیم،چه طوری بدون داشتن احساس بد نظر بدیم و...

چهارسال از عمرمون،از جوونیمون رو قراره توی یه دانشگاه باهم درکنارهم باشیم.خدارو چه دیدی شاید در آینده همکار شدیم.
آره ُخوبه انتقاد! ولی نه اونقدر که باعث بشه یه وبلاگ گروهی ،یه دفترچه خاطرات مدرن پاره پاره و داغون بشه!
همین الان برو یه نگاهی به پست هایی که توی وبلاگ گذاشتیم بنداز!ما اینو میخواستیم؟

که پست بذاریم و باهم دعوا بکنیم ؟ که چی؟که نمیتونیم با عقایدهم با تفکر هم کناربیایم؟که نتونستیم اولین تعطیلیمون رو درست سر و سامون بدیم؟



بابا ماترم صفری هستیم،یکم آه و ناله ،یکم مظلوم نمایی جلوی اساتید ممکنه مشکلو حل کنه!!!

درسته ناراحتین ولی با آرامش هم میشه این مشکلو حل کرد.


پس،فردا سر کلاس میبینمتون.خواهشا از الان به اون موقع فکر کنین که چه جوری باهم روبه روبشیم و بدون داد و هوار مشکلمونو حل کنیم.


به امید اینکه خاطرات خوبی توی این وبلاگ ثبت بشه.


منون از همتون!!

از طرف مدیریتی که خودتون انتخاب کردین

آتش عشق

"خدایا لطفا مرا به بهشت نبر"!

این نامه ای بود از طرف بنده ای برای خدا؛وباعث تحیر فرشته.

فرشته به خدا گفت:

"بهشت را آفریدی برای بهترین بندگانت وقرار دادی در آن بهترین ها را.این بنده ات

اما بهشت را نمی خواهد!"

و خدا فقط لبخند زد.

چند روز بعد نامه ای دیگر آمد، از طرف همان بنده.

اما این بار درخواستی دیگر:

                                   "خدایا لطفا مرا به جهنم ببر"

فرشته چند بار این نامه را خواند و هر بار بیشتر تعجب کرد.

باز از خدا پرسید: "چه میگوید این بنده ات؟"

خدا این بار پاسخ داد:"من چیزی می دانم که تو نمی دانی."

فرشته اما پاسخ می خواست،از خدا اجازه گرفت.

به زمین آمد تا شاید بفهمد چه میگوید آن بنده.

بنده بادیدن فرشته از جا پرید:"جواب نامه ام را آورده ای؟"

فرشته گفت:"نه!تنها آمده ام بپرسم چرا این نامه ها را میفرستی.

خدا میگوید من چیزی میدانم که تو نمی دانی.چیست آنچه خدا می داند ولی من نه؟"

اشک در چشمان بنده حلقه زد:"پس خدا میداند!"

در حالی که اشک میریخت ادامه داد:"در نامه اول از خدا خواستم مرا به بهشت نبرد.

من پشت در های بهشت بنشینم،تا هر وقت خدا نگاهی به پشت دیوار بهشت نداخت

من تنها بنده ای باشم که به او نگاه میکند.

آنوقت آنجا برایم بهشت خواهد شد.

در نامه دوم جهنم را خواستم.

تا هروقت خدا به جهنم نگاه کرد مرا ببیند که در دل آتش آرام نشسته ام،

آنوقت خواهد دانست آتش عشقش از آتش جهنمش سوزاننده تر است.

من میخواستم خدا بداند عاشقش هستم!"

فرشته اشک ریخت،اشک ریخت و تمام شد.

زیرا این تنها انسان است که طاقت عشق را دارد.

..................................................

 سلام به بچه های نامردددددد  

دستتون درد نکنه که کلاس فیزیک رفتین... 

ما هم شنبه خوابگاه بودیم ولی چون تو سایت زده بودین که شنبه نرین کلاس به خاطر بقیه ی بچه هاما هم نرفتیم:-/ 

خیلی نامردیننننننننن 

واسه مبانی هم بازم از اون دو نفر که رفتن سر کلاسو باعث شدن فریا حضور غیاب کنه ممنونیم لطفا توضیحاتونو بذارین واسه ی کلاس  

همه مون خیلی عصبانییمااااااااااااااااااااااااااااا

چه کنم با دل خویش؟؟!!

سلام دوستان. یه شعر قشنگ از آقای <ابو القاسم حالت> براتون گذاشتم.

 

چه کنم با دل خویش؟؟!!

آه آه از دل من
که ازو نیست به جز خون جگر حاصل من
زانکه هر دم فکند جان مرا در تشویش
چه کنم با دل خویش؟


ادامه مطلب ...

یه خواهش!!!!!!

سلام به همه دوستان خوبم. یه خواهشی از همه داشتم. لطفا فضای وبلاگو سیاسی نکنید. یعنی چه که سیاسی بازی در میارید؟ هر کی  خبر سیاسی بخواد میره سایتای خبری میخونه.میره اخبار میبینه. آخه مثلا وبلاگ دانشجوییه خیر سرمون.از اون گذشته نظرات سیاسی بچه ها خیلی با هم متفاوته.اگه هر کسی  بخواد نظر خودشو اینجا بذاره باید فاتحه وبلاگو خوند. 

سوال

؟یه سوال می پرسم خواهشاً صادقانه جواب بدید؟

                ؟علم بهتر است یا ثروت ؟

زرتشت

زرتشت:

شادی را دلیل باش نه شریک، غم را شریک باش نه دلیل.

ادامه مطلب ...

خدا....

    خدا آن حس زیباییست

             که در تاریکی شبها 

               زمانی که هراس از مرگ میدزدد سکوتت را 

    یکی آهسته میگوید: 

                     "کنارت هستم ای تنها " 

                                           و دل آرام میگیرد.... 

 

تبریک

سلام  

 

                "میلاد حضرت امام هادی علیه السلام مبارک باد"

چکاپ...

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم
فهمیدم که بیمارم ...
خدا فشار خونم را گرفت،
معلوم شد که لطافتم پایین آمده!

زمانی که دمای بدنم را سنجید،
دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.


تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...

                           و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
                              

          به بخش ارتوپدی رفتم،
چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم...

ادامه مطلب ...

کلاس فیزیک

دوستان عزیز سلام.

خواهشن برای اینکه استاد فیزیک درس ندن ودوستان شهرستانیمون عقب نمونن و به امید اینکه این دوستان از ولایت برامون سوغاتی بیارن این جلسه (شنبه) سر کلاس نرین!

باتشکر


پ.ن: این پست یه نکته داشت هرکی فهمید توی قسمت نظرات بگه!

پ.ن: ضمنا بگم استاد به آقای ایوبی قول دادن حضور و غیاب نکنن نگران غیبت خوردن نباشین.


بعد نوشت:دوستان اگه تا آخر این هفته تعطیل کنید تا دوستانتون(!)بتونن این فیزیکو تموم کنن من خودم میبرمتون ی رستوران شیک!!! خدا مرگم بده چرا اینقدر زیاده!!!

لحظات زندگی مدرن

دنیای ما مدرن شده و ما چقدر از این پیشرفت خوشحالیم.

به جای ساعت های عقربه ای اعصاب خورد کن قدیمی که همش "تیک تیک" صدا میکردن، از ساعت های کامپیوتری استفاده می کنیمو خوشحالیم که به ما صدم ثانیه رو هم نشون میدن.

اما حواسمون نبود به این تکنولوژی بی رحم!

چه قدر حالا لحظه های عمرمون بی سر و صدا میگذرن!!!

کورش کبیر

دعای کورش برای ایران  و ایرنیان !!

روزی بزرگان ایرانی ومریدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند که برای ایران زمین دعای خیر کند وایشان بعد از ایستادن در کنار اتش مقدس اینگونه دعا کردن:خداوندا اهورا مزدا ای بزرگ آفریننده آفریننده این سرزمین بزرگ،سرزمینم ومردمم راازدروغ و دروغگویی به دور بدار ..بعد از اتمام دعا عده ای در فکرفرو رفتند واز شاه ایران پرسیدند که چرا این گونه دعانمودید؟فرمودند:چه باید می گفتم؟ یکی جواب داد :برای خشکسالی دعا مینمودید؟ کوروش بزرگ فرمودند: برای جلو گیری از خشکسالی ... انبارهای اذوقه وغلات می سازیم دیگری اینگونه سوال نمود: برای جلوگیری از هجوم بیگانگان دعا می کردید؟ ایشان جواب دادند: قوای نظامی را قوی میسازیم واز مرزها دفاع می کنیم. گفتند:برای جلوگیری از سیلهای خروشان دعا می کردید؟ پاسخ دادند: نیرو بسیج میکنیم وسدهایی برای جلوگیری از هجوم سیل می سازیم. و همینگونه سوال کردندوبه همین ترتیب جواب شنیدند... تا این که یکی پرسید: شاها منظور شما از این گونه دعا چه بود؟! و کوروش تبسمی نمودند واین گونه جواب دادند :
من برای هر سوال شما جوابی قانع کننده آوردم ولی اگر روزی یکی از شما نزد من آید و دروغی گوید که به ضرر سرزمینم باشد من چگونه از آن باخبر گردم واقدام نمایم؟ پس بیاییم از کسانی شویم که به راست گویی روی آورند و دروغ را از سرزمینمان دور سازیم...که 
هر عمل زشتی صورت گیرد باعث اولین آن دروغ است..