خدایا .....
تو در ان بالا در بر قله الوهیت
تنها چه میکنی ؟
ابدیت را بی نیازمندی
بی چشم به راهی
بی امید
چگونه به پایان خواهی برد ؟
ای که همه هستی از توست
تو خود برای که هستی ؟
چگونه هستی و نمی پرستی ؟
چگونه هستی و نمی پرستی ؟
سلام.دوستان عزیز بعد از کلی خرخونی حالا نوبت زنگ تفریحه!
برای دیدن عکس های بسیار بسیار زیبا به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
زن و شوهری بیش از 60 سال با یکدیگر زندگی کرده بودند. با یکدیگر صادق و رو راست بودند. در مورد همه چیز با یکدیگر صحبت میکردند و هیچ چیزی را از هم مخفی نمیکردند الا یک چیز! پیرزن یک جعبه ی کفش بالای کمدش قرار داده بود و هیچوقت درمورد آن به شوهرش چیزی نمیگفت و خواهش میکرد که راجع به آن سوالی نپرسد!
پیرمرد هم به خواست همسرش احترام میگذاشت و آن را نادیده گرفته بود تا اینکه پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند.
پیرمرد در کنار تخت همسرش نشسته بود و با هم در مورد امور باقی مانده حرف میزدند.
پیرمرد رفت و جعبه کفش را آورد و گفت:حالا بگو که داخل این جعبه چیست؟
پبرزن نیز تصدیق کرد که وقت آن رسیده تا داخل جعبه را نشان همسرش دهد.
پیرمرد در آن را باز کرد و دو عروسک بافتنی و 95هزار دلار پول درون آن دید! پرسید: اینها چیست؟
پیرزن پاسخ داد: وقتی که میخواستم با تو ازدواج کنم مادربزرگم نصیحتی به من کرد. گفت:برای اینکه زندگی مستحکمتری داشته باشی هر وقت از دست شوهرت ناراحت شدی سکوت کن و به جای مشاجره خود را به کاری مشغول کن.
من هم وقتی از تو دلخور میشدم عروسکی میبافتم و در این جعبه میگذاشتم!
اشک در چشمان پیرمرد حلقه زد!با خود گفت:تنها دو عروسک در جعبه است و این نشان میدهد که همسر عزیزم در طول زندگی مشترکمان فقط دو بار از من رنجیده...!!
و اشک از چشمان پیر مرد جاری شد!
بعد پرسید:این همه پول چی؟ اینها از کجا هستند؟
پیرزن گفت:آه عزیزم! این پولی است که از راه فروش عروسکهای بافتنی به دست آورده ام...!!
سلام
این چند تا په نه په رو بخونین یه کم دلتون شاد بشه!!
رفتم درمونگاه،منشیه میگه مریض شمایین؟
میگم: په نه په! من میکروبم اومدم خودمو معرفی کنم!!
بعد از ۹ ماه انتظار بچه ام به دنیا اومده با کلی ذوق به بابام نشونش میدم.میگه: بچته؟
میگم: په نه په! اینو الان از اینترنت دانلود کردم،نسخه آزمایشیه!!
دوستم توی خونه خوابیده بود. داداشم از راه اومده،میگه: خوابه؟
میگم: په نه په! رفته رو اسکیرین سیور لگد بزنی روشن میشه!!
به دوستم میگم: فهمیدی مریم جدا شد؟ میگه: از شوهرش؟
میگم: په نه په! چسبیده بود کف ماهیتابه،کفگیر زدم جدا شد!!
شمع های ماشینم سوخته. رفتم تعمیرگاه،میپرسه: عوضشون کنم؟
میگم: په نه په! فوتشون کن تا صد سال زنده باشی!!
یارو با ۱۶۰ تا سرعت زده به یه عابر. عابر ۲۰ متر پرت شده اونطرف، از جاشم تکون نمیخوره!
دوستم میپرسه: یعنی مرده؟
میگم: په نه په! داره تمارض میکنه که پنالتی بگیره!!
در مورد تکیه کلام که نیومدین کامنت بذارین حالا <<خودم >>این پست رو گذاشتم.
ا میدوارم خوشتون بیاد!!
ادامه مطلب ...سلام به همه
عیدتون مبارک.
به امید روزی که با مولامون این روزو جشن بگیریم(به قول استاد رائفی پور :"که صد البته نزدیک است")
روزی دختری به کورش بزرگ گفت من عاشق تو هستم آرزویم این است که با ازدواج کنم.
کورش بزرگ فرمودند: تو جوان و زیبایی و من لیاقت تو را ندارم لیاقت تو برادر من است که هم از من زیباتر و هم جوانتر است و الآن پشت سر تو ایستاده است.
دخترک بلافاصله برگشت و پشت سرش را نگاه کرد اما کسی نبود وقتی برگشت کورش بزرگ فرمودند: اگر تو عاشق من بودی هرگز پشت سرت را نگاه نمی کردی