وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

صندلی داغ!

مهمان صندلی داغ

محمد مظفری

نظرات 240 + ارسال نظر
فاطمه شنبه 1 مهر 1391 ساعت 22:37

این کامنت ی جور استفاده ابزاری از یک پست است(!):
خب بروبچچچچچچ که اعلام آمادگی کردن،زهره هم همینطور،فقط یکی بره برنامشونو پیدا کنه ببینیم کی چه کلاسی دارن و با چه استادی.
تو دانشکده خودمون که فکر نکنم بشه سرکارشون گذاشت چون فقط با استاد نصیری کلاس دارن،میمونه ریاضی و فیزیک.

فاطمه یکشنبه 2 مهر 1391 ساعت 19:41

درمورد سلام میخواستم ی چیزی بگم که خودتون گفتین(واجب نیست)،ولی درمورد اینکه کوچیکرتر به بزرگ تر سلام کنه،میشه این رو هم گفت که پیامبر همیشه اول خودشون سلام میکردن حتی به کوچیکتر از خودشون.

درمورد TA،نه بابا مسخره چیه!جدی پرسیدم.گفتم برین اونجا یخده سرکارشون بذارین

فاطمه یکشنبه 2 مهر 1391 ساعت 19:53

خب تا الان حدود 150 تا سوال از شما پرسیدیم.
1-سخت ترین سوالی که ازتون پرسیده شده چی بوده؟
2-چه سوالی دوست داشتین بپرسیم ولی ما نپرسیدیم؟
3-کدوم سوالو دوست نداشتین جواب بدین ولی بعد جواب دادین؟
4-فکر میکردین صندلی داغ،از این داغ تر باشه یا نه حتی فکرشم نمیکردین اینجوری باشه؟
5-کلا چی راجع به صندلی داغ فکر میکردین ،چی شد؟

1- تابستان خود را چگونه گذراندید؟ (این گذراندید با ذ نوشته میشه یا ز الآن تو اتاق هیشکی نمیدونه والا)
2- اون سوالای که دوست داشتم نداشتم فکرشو نمیکردم فکرشو میکردم کلاً همه رو از بیخ پرسیدین
3- یادم نیست ولی کلاً سوالاتون جواب داشت
4- نه خداییش داغ بود چند نفر هم سوال پرسیدن مثل این بود که فندک زیرش روشن کرده باشن ولی شما آتشبار دستتون بود بقیه که داغش که نمیکردن که هیچ فوتش هم میکردن
5- چون قبلاً صندلیهای داغ رو خونده بودم می دونستم تو چه مایه ای ان.

AT دوشنبه 3 مهر 1391 ساعت 13:52

یه سوال بپرسم،میگم اونموقع که نشستین صندلی داغ احیانا دقت نکردین ببینین رو صندلی سیریش ریخته یا نه؟

چیزی روش نبود؟ شرمنده سیریش چیه ؟

فاطمه دوشنبه 3 مهر 1391 ساعت 22:58

وا!خو اینکه قشنگ معلومه با "ذ" دیگه! ی چیزی مثل "گذرا" "گذشتن"و...پس "گذراندید" درسته.


از بین سوالایی که توی صندلی داغ ها خوندین انتخاب کنین:
1-بامزه ترین
2-سوالی که اگه از شماهم میپرسیدن جواب نمیدادین
3-سخت ترین
4-سوالی که وقتی خوندین خیلی تعجب کردین

1- با غذاهای سلف سیر میشین؟
2- تا حالا شده بخواین یکی رو خفه کنین؟
3- اونیکه میخواست جمله "من هنوزم . . ." رو کامل کنم که شرمندش شدم اساسی
4- با غذاهای سلف سیر میشین؟

فاطمه دوشنبه 3 مهر 1391 ساعت 23:08

من اگه زیاد سوال پرسیدم واسه این بود که هیشکی نمیاد خو!صندلی داغ بدون سوال هم معنی نداره،مثل از تو میپرسند بدون جواب.

اگه ی وبلاگ داشته باشین،درمورد چه موضوعاتی توش مینویسین؟

یه سایت تاریخی تاریخی ایرانی اصیل با افتخار

فاطمه دوشنبه 3 مهر 1391 ساعت 23:09

هنوز کانتر بازی میکنین؟
خداییش کماندوز قشنگ تر از کانتر نیست؟مخصوصا کماندوز4؟
روی گوشی موبایلتون چندتا بازی نصبه؟بیشتر سرکلاس ها(ترم های قبل این ترم که نه)با کدوم بازی میکردین؟

کماندوز هم جز بازیها حساب میشه؟ مخصوصاً کماندوز 4؟
بازی یکی دو تا بیشتر نیست و ترم قبل هم یه چند بار فوتبال و ماشین با علی به هم وصل می شدیم و مسابقه می دادیم

الهام سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 18:27

با کسب اجازه از عاطی ، سیریش یعنی چسب!

شما با غذاهای سلف سیر میشین؟!

اولاً سیریش نریخته بود اینقدر گرمه که آدم دوست نداره پاشه حالا حالا هم نمی خوام پاشم (جای هیچ شکی باقی نمونه)
خب آره معمولاً سیر میشم ببخشینا ولی موضوع سؤالا داره میره سمت باقالیا

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 21:44

اولا بهله کماندوز بازیه خیلی هم از کانتر قشنگ تره بیشتر هم فکریه.خوبی کانتر فقط همینه که میشه گروهی بازی کرد.

موضوع سوالا داره میره سمت باقالیا؟!یعنی چی؟یعنی چیجوری داره میشه؟

خدا وکیلی کماندوز رو یه جای دیگه نگیها مسخرت میکنن خودت ناراحت میشی
موضوع سوالا یه خورده باحال شده یعنی دیگه دیگه خیلی همه جانبه شده از سیر شدنم از غذای سلف بگیر تا . . .

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 21:45

تاحالا شده بخواین کسی رو خفه کنین؟

نه چطور مگه ؟
.
.
.
می دونستم می پرسین هاهاهاهاهاها

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 21:47

کمی از باقالیا فاصله بگیریم!
قبول دارین که عقیده هر کسی محترمه؟
اصلا میشه چنین جمله ای رو به واقعیت تبدیل کرد؟و آیا فقط ی شعار نیست؟

آره قبول دارم که قیده هر کسی محترمه !
خب معلومه نمیشه کاملاً کاملاً کاملاً کاملاً به واقعیت تبدیل کرد؟؟؟ هر کسی یه ایده ای داره و هر کسی ایده بر ضد ایده ی قبلی تو یه کشور 70 میلیون جمعیت وجود داره و 70 میلیون ایده متفاوت توی بعضی از امور میشه ولی توی بعضی نمیشه

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 21:50

قشنگ ترین قسمت نماز براتون کدوم قسمته؟چرا؟
وکدوم عبارت نماز؟

نمی دونم می دونین یا نه ولی من نماز نمی خونم . . . پس

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 21:52

دوست داشتین برادر بزرگ تر داشته باشین یا خواهر بزرگ تر؟چرا؟

خوبی ها و بدی های بچه اول بودن چیه؟

اصلاً دوست ندارم برادر یا خواهر بزرگ داشته باشم
خوبی ها : همیشه راحت عین اب خوردن حرف زور می زنی، دستور بدی، . . .
بدی ها: همیشه مجبوری تو اول کوتاه بیای توی همه چیز (که البته بدم نیستا) (بدی خیلی خاصی نداره)

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 21:59

کلاس ساختمان داده رو هم به اندازه برنامه نویسی پیشرفته دوست دارین؟
در روز یا بهتر بگم در هفته چقدر برای برنامه نویسی وقت میذارین؟

نمی دونم ساختمان داده درباره چی هست هنوز کاملاً ولی خب شاید.
من اصلاً ویژوال نصب نکردم

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 22:01

تصمیماتتون برای این ترم چیه؟

اگه حال داشتم درس بخونم اگه نداشتم که هیچ

الهام چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 22:12

منظورم این بود که مقدار غذاهای سلف زیاد نیست و بعضی از بچه ها سیر نمیشن، آقایون هم که خب معمولا بیشتر میخورن، حالا شما سیر میشین یا نه؟!!

یعنی اینقد شرمنده شدین؟

یه جوری میگین آقایون زیاد میخورن انگار آقایون گاون
حالا سیر که میشم ولی خب اگه یه خورده بیشتر باشه آدم راحتتر سر کلاس میخوابه . . .
"""یعنی اینقد شرمنده شدین؟""" شرمنده؟؟؟

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 22:16

تصور کنین دارین رانندگی میکنین توی ی خیابون خلوت اونم ساعت 2 بعد از ظهر که یهو ی خانومی میپره وسط خیابون،برای اینکه باهاش تصادف نکنین ترمز میکنین،خانومه میدوئه میاد جلو و شروع میکنه به گریه و التماس که بچم حالش خوب نیست باید برسونمش بیمارستان توروخدا کمکم کن،و با دست به ی خیابون فرعی که سمت راست شماست اشاره میکنه و میگه توی این کوچس(احتمالا منظورش ی کوچه توی اون خیابون فرعیس)،موتور بهش زده.توروخدا بچم داره میمیره!!!و...
حالا عکس العمل شما چیه؟کمکش میکنین؟نمیترسین دوروغ بگه و کلاه بردار یا دزد باشه؟
چون زیاد فیلم میبینین میپرسم که چه صحنه هایی از چه فیلم هایی براتون تداعی شد؟

داره دروغ میگه
چون معمولاً خانوما بالای سر مجروح میشینن و داد و فریاد و شیون و زاری میکنن به این فکر نمیکنن که برن کمک بیارن یا هم اگه فشار روحی زیادی بهشون وارد شه یا غش میکنن یا هم دیوونه میشن
ولی آقایون در کل مدیریت بحرانشون بهتره
ولی خب حالا اگه دوست دارین مهربونتر باشم:
آره حتماً کمکش می کنم
من فیلمهای جنایی و عشقی و کمدی دوست دارم از این فیلمای شیون و زاری و التماس و . . . داره خوشم نمیاد پس چیزی برام تداعی نمیشه

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 22:19

با عرض پوزش از دوستانی کهنمره ریاضی تقلبی رو دادن دست بچه ها.
فکر کنین من اونا رو نمیشناسم،وقتی نمرتونو دیدین چه حسی داشتین؟فکر میکردین بهتر بشه نمرتون یا بدتر؟

چون من اونا رو نمیشناس میپرسم،وقتی فهمیدین حقیقت نداره،میشه توصیف کنین چه حسی داشتین؟دلتون میخواست نمرهه واقعی باشه یا نه؟

(اولاً بگم همونایی که شما نمیشناسینشون به من 6/5 دادن که واقعاً سخاوتمندانه بود)ولی خب حس خوبی داشتم عالی معرکه محشر
فکر نمی کردم این نمره رو بیارم ولی خب انتظارم یک نمره پائین تر بود ولی نه 3 نمره پائین تر خب حالا!
وقتی فهمیدم نمره ها تقلبیه دلم برا خودم سوخت که اینقده خوشحال شدم و دوست داشتم سر به تنتون ببخشید تنشون نباشه!!! هاهاهاها!!! آخ اگه نمره ها واقعی بود!!!

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 22:30

ی چندتا سوال دیگه هم میخواستم بپرسم،ناراحت نمیشین؟مطمئن باشم؟
البته اگه دوست نداشتین تاییدشون نکنین!

همین الآن میگم هر چی باشه تأئید می کنم

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 22:34

خب پس میپرسم.
چرا موقع کنفرانس رخیلی تند تند راه میرفتین؟
آخه هم پاورپوینت هاتون خوب بودن هم اینکه مطلب رو خوب توضیح میدادین،حالا یکم تند!

یه خورده استرس داشتم با راه رفتن می لرزیدم و لرزیدن ناشی از استرس دیده نمیشد

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 22:37

کماندوز اصلا هم مسخره نیست من خیلی دوستش داشتم!

ببخشید بازم میگم اگه دوست داشتین تایید نکنین.

معذرت میخوام اما من کلا اینجوری راحت ترم که وقتی با ی آقایی صحبت میکنم،هم من هم ایشون از افعال مفرد استفاده نکنن،شرمنده که گفتم.شما چرا اینج.ری میگین؟(توبیخی نیستا منظورم اینه که احتمالا جمع خطاب کردن محترمانه تر نیست.البته خب مفرد گفتن صمیمی تره.میخواستم اینو از خیلی ها بپرسم دیگه حالا فرصتش بود از شما پرسیدم)

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 22:41

چه جالب،با راه رفتن استرستون رو پنهون کردین!!!

خب حتما اگه ناز نمیخونین میشینین با خدا حرف میزنین،بیشتر چه موقع هایی با خدا حرف میزنین؟

نمی دونم دقیقاً چه وقتایی ولی معمولاً وقتی دلم میگیره زودی با خدا جر و بحث می کنم *************************************

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 22:45

هزار بار گفتم میتونین تایید نکنین ها!

بعضی وقتا جواب بعضی از کامنت ها رو که میخونم حس میکنم میخواین ی جورایی(با عرض پوزش) به قول ما جوونای امروزی به طرفی که کامنت گذاشته ضدحال بزنین،درست میگم یا نه؟یا مثلا خیلی عصبانی باشین.همینجوره؟

نمی خوام حالشو بگیرم یا با یه کامنت عصبانی بشم نه در حدی که سوال پرسیده جوابش رو میدم ولی در کل آدم رکی هستم و رک گویی رو هم تحسین می کنم

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 22:50

من پرسیدم"تاحالا شده بخواین کسی رو خفه کنین؟"و شما جواب دادین"نه چطور مگه؟"

خب آخه بهتون میاد دیر عصبانی بشین ولی وقتی عصبانی میشین به ی چنین حدی برسین!!!

نه بابا مهم نیست چقد آدم عصبانی بشه یا کلاً چقد احساسی بشه چه عصبانیت چه هر چیز دیگه ای اول مغز و منطق باید حرف بزنن بعد احساسات

فاطمه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 22:54

خب همین دیگه حالا اگه خواستین تاییدشون نکنین.

مگه می خوای فحش بدی

شــهریار چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 23:45 http://www.shahrsakhtafzar.com

ســــلام به محمد عزیز ...

- این طور که من متوجه شدم بیشتر کتاب های تاریخی میخونی ، با چیه کتاب های تاریخی بیشتر ارتباط برقرار میکنی که این نوع کتاب ها را بیشتر دوست داری ؟

- اگه یک تابلو توی آسمون باشه که بتونی فقط و فقط یک جمله روش بنویسی و این تابلو را کل مردم دنیا میبینند ، روش چی مینوسی ؟

- نظرت در مورد اسطوره سازی تاریخی ایرانیان در مورد ایران باستان به خصوص هخامنشیان چیه ؟ به نظرت اسطوره سازی انجام شده اصلاً یا نه ؟

- اگه قرار باشه در یکی از شهر های ایران در آینده زندگی کنی ، اون کدومه ؟


شـــــاد باشی ....

با شخصیت، وفاداری، قدرت و اصالت و ایرانی بودن، شرف، افتخار و . . . کتابها .
بد و نیک هر دو ز یردان بود لب مرد باید که خندان بود
اولا باید بگم ببین اسطوره سازی توی خیلی چیزا انجام شده که خودت میدونی چرا نباید در مورد یه ایرانی اصیل که پدر همه ایرانی ها هم هست اسطوره سازی نشه هر چند که کسائی مثل کورش، داریوش ، خشارشا و . . . ایرانی بودن و دارای شرف و افتخار و توی این سلسله 44% کل جهان زیر سیطره این اشخاص اداره میشد اسطوره سازی زیادی هم نمیشه انجام داد عزیزم.
اول سی سخت بعد یاسوج بعد اصفهان و بعدش دیگه هر چی پیش آید
شاد باشم . . .

mohsen پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 11:33

اکه ندیدیشون تایید نکن!
نظرت مورد :
فیلم
300
و
"ONE NIGHT WITH KING"

فیلم 300 رو فقط دیدم خوشم نیومد یعنی افتضاح بود 300 نفر تا خود پایتخت ایران حمله می کنین و هیشکی هم نمیتونه جلوشون در بیاد و کلاً چرت بود

الهام پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 13:05

ای بابا! حالا چرا بهتون برخورد؟ من کی گفتم گاو؟

حالا اگه خیلی به خاطر اون سواله شرمنده شدین خب جواب بدین که از شرمندگی در بیاین!(" من هنوزم..... ")

بهم برنخورد . . .
من هنوزم . . . دیگه نه دیگه نیستم

Ehsan پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 14:10

نظرت درباره ی هم اتاقی هات؟

(این احسان احسان ذوالفقاریه گفتم با احسان ایوبی اشتباه نشه)چی بگم دلم خونه از دستشون اون از ساعت کوک کردنشون که فقط جنبه نمایشی داره و خودم باید پاشم بیدارتون ببخشید بیدارشون کنم اون از تا ساعت دو چرت و پرت گفتنامون و . . .

Ehsan پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 15:21

چقد به ریاضی علاقه داری؟

همونقدر که به تو علاقه دارم یه خورده بیشتر کمتر از هیچی یه چیزی تو مایه های منفیه هیچه هیچ

علیرضا پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 15:34

اگه قرار باشه بین عشقت و یک میلیون دلار یکی رو انتخاب کنی با اون پول چی میخری ؟؟

مرضیه پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 16:24

روز جشن چند بار کیک گرفتین؟؟؟

هنوز تو فکر اون کیکی بابا بی خیال حالا یه خورده کمتر چهار تا بشقاب ببیشتر چه فرقی میکنه

مرضیه پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 16:29

پونصد تومنتونا از آقای صادقیان گرفتین؟(مربوط به کلاس زبان)

بابا اصفهانیا چقد چیزن یعنی چیز یعنی یه چیزی تو مایه های دقیق
من خودم یادم نبود

مرضیه پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 23:35

نه خداییش برامون جالب بود سر کلاس زبان اینقد مقاومت کردین که این پونصدا ندین ما هم خودمونا آماده کرده بودیم با بیل کلنگ این پونصدا ازتون بگیریم ولی بدون هیچ مقاومتی پولا دادین اینش برامون عجیب بود تازه به جا پونصد هزار دادین!!!!!
ولی حالا اگه پونصدتونا نگرفتین حتما با سودش بگیرین

محسن شنبه 8 مهر 1391 ساعت 19:12

این سوال قبلا از مهدی پرسیده شده
حیلی دوس دارم جواب تورو هم بدونم
خانوادت یا کشورت؟
کدومو ترجیح میدی؟
از کدوم بخاطر اون یکی میگذری؟

خانواده

محسن شنبه 8 مهر 1391 ساعت 23:02

اخه دیدم خیلی سنگ تمدن ایران و افتخارات ایران رو ....
و چقد پادشاهای بی کفایت ایران رو سرزنش میکنی!
وقتی تو که انقد به کشورت علاقه داری به این سادگی از کشورت میگذری چه انتظاری از بقیه (مسئولا .مردم وطن فروش و ....)و یا حتی پادشاهان قاجار داری؟

عزیزم خون غلیظ تر از آبه !!!
آدم از نزدیکترین عزیزانش شروع میکنه به دفاع کردن اول خانواده بعد شهر بعد استان بعد کشور یه پادشاه پدر مردمه پس ملت خانواده اش هستن

Ehsan شنبه 8 مهر 1391 ساعت 23:45

نظرت درباره اسماعیل ؟

من غلط کنم نظری داشته باشم

مینا یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 21:27

آقای آصفی:
من یک سری از کامنت های صندلی داغ آقای وکیلی رو نخونده بودم. ایشونم که همه پستاشونو حذف کردن.
میشه بگین آقای وکیلی به این سواله کشور یا خونواده چه جوابی دادن؟(اگه یادتون هست جواب کاملشو بگین)
خیلی ممنون!

فاطمه یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 22:28

این ها آیا ربطی دارن به هم؟
1-شاید سحری در راه است...
2-من هنوزم....
3-جوابی که به آخرین سوال آقای صادقیان دادین


------------------------------------------------------------------------------------سؤال:
چرا این سوال (و 2 تا سوال دیگه) رو پرسیدین و حذف کردین و دوباره پرسیدین؟

فاطمه یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 22:31

شما ی سال دیگه هم بشینین رو صندلی سوالا تموم نمیشه!
الان خسته نشدین از اینهمه سوال و جواب؟
اگه خسته نشدین بازم سوال هست،بپرسم؟

نه بابا خسته نیستم.بپرس بپرس

محسن یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 23:44

البته که محمد هنوز منظور منو متوجه نشده!
ولی خب....!
جواب کامل مهدی رو یادم نیس ولی در کل گفته بود که کشورمو ترجیح میدم
اینجوری اگرچه زندگی من نابود میشه ولی رندگی هزارن نفر دیگه .....

میتونم بپرسم منظورت چیه ؟

مرضیه دوشنبه 10 مهر 1391 ساعت 20:36

نکنه از آقای باولی میترسین که گفتین(من غلط کنم نظری داشته باشم )؟؟؟؟!!!

کی . . .
من . . .
من . . .
از اسماعیل عین یه چیزی

محسن دوشنبه 10 مهر 1391 ساعت 22:52

خانوادت (همسرت یا ...) گروگان گرفته شده و ازت میخان اطلاعات محرمانه ( که میدونی اگه دست دشمن یا کشورت بیفته طرف مقابل نابود میشه ! و این اطلاعات الان دست توست ) رو بهشون بدی! و اگه این اطلاعات رو بهشون ندی خانوادت ....
حالا اطلاعات رو میدی و خانوادت رو میگیری یا خانوادت رو بی خیال میشی و کشورتو....؟


فک کنم الان برات روشن شد!

فکر کن بچه داری
به خاطر بچه همسایه از بچه خودت میگذری ---> نه
به خاطر بچه های همسایه ها از بچه خودت میگذری ----> نه
به خاطر بچه های شهرتون چی ؟(یا کشور)
اگه اره چرا چی توی بچه های شهر بوده که با بچه همسایه فرق میکرده
ببین توی شرایط خاص آره آدم باید به کشورش وفادار باشه ولی توی شرایط عادی فرق میکنه (البته برای من)

فاطمه دوشنبه 10 مهر 1391 ساعت 22:57

صندلی داغ شماستا!ولی من جواب میدم.
خب حتما دلیل داشتم واسه خودم دیگه!
جدیش میشه این که ی چیزی فکر میکردم برای همین حذفش کردم،بعد گفتم شاید اشتباه میکنی،دوباره پرسیدم،که الان مطمئن شدم درست فکر میکردم.ی جورایی الان همون حسی رو دارم که وقتی سوالای از کی چی بپرسم جشنو دیدم داشتم
از نظر خودم کاش این دفعه هم نمیپرسیدم،از نظر قوانین صندلی داغ،اتفاقا همین سوالو باید میپرسیدی!!!
(الان جواب نمیدادم بهتر بود)

در مجموع چیزی نفهمیدم؟؟؟
راستی میتونم بپرسم از کی چی بپرسیم شما چی نوشتین البته اگه دوست دارین ؟؟؟

مرضیه سه‌شنبه 11 مهر 1391 ساعت 00:18

عاطی گویا چسبی که رو صندلی ریخته شده از سیریشم محکمتره یه چیزی در حد چسب......
چییه این صندلی اینقد خوبه که جا خوش کردین؟؟؟!!!

بابا من هنوز یه ماه هم نشده که نشستم بقیه سه ماه چهار ماه . . . این صندلی چی داره که اینقد چشتون دنبالشه ها

مرضیه سه‌شنبه 11 مهر 1391 ساعت 23:40

تو جشن ازتون پرسیدن زشت نیست یه آقا از کنار یه خانوم رد شه (در صورتی که آشنا باشن)و سلام نکنه بعد شما جواب دادین چرا خداییش خیلی زشته!!!!
حالا خداییش زشته؟؟؟؟!!!!

تو گر طبیب بودی مهم نیست
زشت نیست یه خانومی از کنار یه آقا رد شه (در صورتی که آشنا باشن) و سلام نکنه ؟ (خانومه رو میگما، آقاهه فقط باید با علامت سر سلام طرف رو تائید کنه)

ممممرضیه چهارشنبه 12 مهر 1391 ساعت 18:56

نه که الان همه صف کشیدن که با اون آقا سلام کنن اونم فقط باید با سر جواب بده بعدشم میترسم گردنتون درد بگیره بخواین با سر تایید کنید
در مورد صندلییم معلومه کی بش چشم دوخته از کنارشم تکون نمیخوره

منظورت کیه؟

مرضیه چهارشنبه 12 مهر 1391 ساعت 19:32

از کی چی بپرسیم شما چی سوال نوشتین؟؟؟(تو جشن)

اون سوال رو از کامران پرسیدم که اگه بخوای از با کسی قرار بذاری کیه (یکی که ما بشناسیم)

فاطمه چهارشنبه 12 مهر 1391 ساعت 21:36

منظورم این بود که وقتی سوالا رو دیدم تمام وقت داشتم تو دلم میگفتم"الهی بگم خدا چیکارتون نکنه!خو یخده به اونی که قراره سوالا رو بپرسه فکر میکردین!!"
درمورد سوال هم پیش خودم گفتم تو جشن سوالامو مینویسم که میکرفون و پایه و اینا مشکل پیدا کردن سرم گرم اون شد یادم رف بپرسم،وگرنه ی سوال توپ آماده کرده بودم...(قابل توجه عاطی که خدا خیلی بهش رحم کرد)

درمورد سلام هم زشت نیست ی کوچیکتر از کنار بزرگ تر رد شه (در صورتی که آشنا باشن) سلام نکنه؟!(کوچیکتره رو میگما)

این مقوله سلام داره جالب میشه؟
می تونم بپرسم کی از من بزگتره؟

مرضیه پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 11:26

اول:اصلاحیه:اون بالا باید مینوشتم "مرضیه"به جای "ممممرضیه"!!
دوم:منظورت کیه؟
اصلانم که معلوم نیست منظورم کیه!
سوم:کی از من بزرگ تره؟
حالا یعنی نمیدونین کی از شما بزرگتره؟!!!!!(خانوم فلاحتی)

چهارم:ئه حالا که این مقوله ی سلام داره جالب میشه پس ما شنبه منتظر سلامتونیم

اول:خب احتمالاً سردت بوده اینجوری تلفظ کردی؟
دوم:ببین من از جام تکون نمی خورم!!!
سوم: نه واقعاً نمی دونستم !!!
چهارم: راستی چرا "ما" منتظر سلامم هستین مگه خانوم فلاحتی چند نفرن ؟ (هیئت همراهش رو هم حساب کردین)
جمع کل: چرا من اول سلام کنم خب شما سلام کنین؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد