وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

نادر شاه

زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب می‌رفت. از او پرسید: پسر جان چه می‌خوانی؟
قرآن.


- از کجای قرآن؟
- انا فتحنا….

نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد.
سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن اباکرد.
نادر گفت: چر ا نمی گیری؟
گفت: مادرم مرا می‌زند می‌گوید تو این پول را دزدیده ای.
نادر گفت: به او بگو نادر داده است.
پسر گفت: مادرم باور نمی‌کند.
می‌گوید:

نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول می‌داد یک سکه نمی‌داد. زیاد می‌داد.

حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت.
از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد

نظرات 6 + ارسال نظر
مینا زمانی دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 23:50

چقدر پسره زیرک بوده که تونسته نادر شاهو با اون همه ابهتش تیغ بزنه!!!!!!!!!!!!!!!!
و چقدر نادرشاه احمق بوده که از یه پسر بچه ی فسقلی رو دست خورده!!!!!!!!!!!!!!!!

محسن سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 13:19

ممد نکنه خدای نکرده چیزی خورده باشه تو سرت !
حالت خوبه !

بروبچ به جز دونفر سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 13:28

گفتیم ادامه مطلب نه دیگه برای این ی ذره!!!!
و دیگر هیچ...

گیل مرد چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت 02:20 http://www.srs0911.blogfa.com

عجب کلکی بوده.

اسماعیل چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت 09:51

محمد میخوای به کدوم ساز بروبچ برقصی
اخرش <<ادامه مطلب >>میذاری یا نه؟

آخه الاغ جون من که همیشه ادامه مطلب می ذارم تو خودت با خودت مشکل داری (با تو که رودربایستی ندارم تش سه گروته)

اسماعیل چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت 10:14

محمدبه خاطر کم بودن نظرات ناراحت نشو درست میشه
هر چه بیشتر بهش کمتر فکر کنی بیشتر کمتر اذیت میشی

من که ناراحت نیستم چرا حرف در میارى (یه نگاه به تعداد نظرات بنداز)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد