اهل درسم من
روزگارم هی... بد نیست
اوستادی دارم بهتر از عزرائیل
درسهایی، بدتر از تلخی زهر
و کلاسی که در این دانشگاست
جنب دستشوئیها، جنب آن سلف خراب
من یه دانشجویم
هیکلم نی قلیون
چشمهایم کم سو، کلهام هم بیمو
درس کفاره من
من جنون را هر دم، لا به لای جزوهها میبینم
در جزوه من جریان دارد چرت، جریان دارد پرت
همه فکر و توانم متزلزل شده است
جزوههایم را وقتی میخوانم
که امتحانش را استاد، گفته باشد فرداست
برگه تقلب را من، پی غفلت استاد عزیز، میخوانم
پی خونسردی خود
اهل درسم من
جیب خالی دارم. خرده پولی، سر سوزن عقلی
گاه گاهی، در میروم از توی کلاس، میروم تا تریا
تا که با خوردن چای و شکلات
ایندل سوختهام خنک شود
چه خیالی، چه خیالی.... میدانم
از پس ناچاریست
خوب میدانم، آخر ترم هم باز
کار من زاری و در به دریست
خیلی باحال بود
واقعا حال دانشجوها را توصیف میکرد۰
کار ما به اخر ترم نمیرسه از الان با این میان ترم ها زاری ودر به دری شروع شده