یکى از اساتید بازنشسته ى دانشگاه تعریف مى کرد: پس
از سالها یکى از شاگردان خود را که به حمق و بى هوشى مشهور بود و خصوصا
در ریاضیات بدترین نمره ها را مى گرفت دیدم که بسیار ثروتمند شده است. با تعجب از او پرسیدم : "با آن همه نفهمى و کودنى و حساب ندانى چنین ثروتى را از کجا به دست آورده اى؟!" گفت: " با
صاحب یک کارخانه ى چینى سازى مرتبط شده ام. یک سرویس چینى را از او به ده
هزار تومان مى خرم و به سى هزار تومان مى فروشم و به همین سه درصد قانعم ...!
به نادان آنچنان روزى رساند که صد دانا در آن حیران بماند! |