وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

صندلی داغ!

مهمان صندلی داغ

محمد مظفری

نظرات 240 + ارسال نظر
آذربایجان قلب ایران است سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 11:20 http://gpg.ir

بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

با قلبی مملو از غم جانگداز و دلخراش زلزله آذربایجان مسیر تهران _ آذربایجان را با دوچرخه رکاب خواهم زد تا ضمن اعلام همدردی با بازماندگان در مراسم غمبار چهلمین روز این فاجعه انسانی شرکت نمایم.

ایرانی با قلب مهربانت با من باش در اعلام همدردی

و کد لوگوی زیر را در اول ویرایش قالب وبلاگ خود قرار بگذار ید و این حرکت را به هر

طریقی که صلاح میداند به اطلاع ایرانیان و دوستان در دنیای مجازی و دنیای حقیقی برسانید.

سپاسگزارم از مهرتان ایرانی

تماس با من :

09190064003

کد لوگو :

<html>
<body><SPAN
style="position:absolute; right:0px; top:0px;"><a target=_blank
href="http://gpg.ir/"><img border=0
src="http://iranhakha.com/wp-content/uploads/2012/08/GPG.png"
alt="دریافت کد لوگو"></a></SPAN>


خواهشمند است پس گذاشتن کد لوگو اعلام نمایید تا ادرس شما را با افتخار ثبت نماییم .

علی جان اگه خودت یه کاریش کنی !!!

فاطمه سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 21:53

سلام
خب مثل بقیه،میشه ی بیوگرافی از خودتون بگین؟

درود
نام: محمد
شهرت: مظفری
متولد:
23 اردیبهشت 1371
13 می 1992
نام پدر: علی مظفری
نام مادر: مریم حقیقی نژاد
برادر: حامد مظفری (اول دبیرستان)
خواهر: مینا مظفری (دوم ابتدایی)
زادگاه: دنا - سی سخت
محل سکونت: یاسوج
کلاً تو یاسوج بودم ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان

فاطمه سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 21:58

تابستان خود را چگونه گذراندید؟!!

موضوعی که برای انشاء مدرسه ازش متنفر بودم

فاطمه سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 22:01

چرا انقدر از این شکلک استفاده میکنین؟

چون از این قشنگتر پیدا نکردم

الهام سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 22:04

سلام
سی سخت خوش میگذره؟
از دانشگاه و رشته ای که قبول شدین راضی هستین؟ اگه نه چرا؟
نظرتون راجع به اصفهان و اصفهانی؟

درود
آره سی سختم خوش میگذره این روزا که داره بارون می زنه اساسی جای شما و همه بچه های آی تی هم پره پر!!!؟؟؟
از دانشگاه و رشته ای هم که قبول شدم واقعاً خوشم میاد چون کلاً 70 یا 80 درصد رشته های که انتخاب کردم مربوط به کامپیوتر بود که شکر خدا یه جای خوب و یه رشته عالی قبول شدم؟؟؟ این رشته نسبت به بقیه رشته ها که خیلی ******* بهتره چون خیلی گستردگی داره نمی خواد متر دستت بگیری بری اینطرف و اونطرف . . . یا نمی خواد در آینده ماشین تعمیر کنی و . . .
راجع به اصفهان که هم شهر عالی و هم زیبا و متمدنی هم هست که خداییش کاری به نظر من نداره خودش حرف نداره و نسبت به اصفهانی هم ،
آره سی سختم خوش میگذره!!!
.
.
0
شوخی کردم اصفهانیا هم مردم خوب و خونگرمی هستند ولی بعضی از وقتا بیش از حد خونگرمن !!!

فاطمه سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 22:06

اولین رشته ای که انتخاب کردین؟
وقتی شنیدین آی تی اصفهان قبول شدین چه حسی داشتین؟

یادم نیست دقیقاً ولی مطمئناً یه چیزی بوده مربوط به کامپیوتر . . .
من خداییش کلاً دوست داشتم اصفهان قبول شم و خداییش کلآً دوست داشتم آی تی قبول شم (با اینکه زیاد ازش چیزی نمی دونستم (مثل 29 نفر دیگه))
خوشحالی که اون موقع داشتم رو نمی شه تایپ کرد

فاطیما سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 22:56

به به به ...

مشتاق حضورتووووووون ...

اون موقع که ماها بودیم زیادی نمک میشدین ... :P

حسابی کمربندو محکم کنید :D

حالا تازه از راه رسیدین ما هم مهمان نواااااااز...

خبر دیته اول چی دارید ؟؟؟؟؟

منظورت دسته اول
نه خبری نیست جز سلامتیم

مینا چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 01:43

سلام.
اگه رییس دانشگاه اصفهان بودید اولین کاری که می کردید چی بود؟

۱- یه دانشکده جدا برای IT می ساختم
2- چند تا سطل زباله می گذاشتم توی راه بین فنی جدید و درب دانشگاه
3- اتوبوس های دانشگاه اصفهان رو بیشتر میکردم
و ...

مینا چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 01:45

بهترین فیلمی که تا حالا دیدین؟
بهترین سریال؟
اگه قرار بود توی فیلم و سریال مورد علاقتون بازی میکردین دوست داشتین جای کدوم شخصیت بودین؟
کدوم بازیگر مرد رو از همه بیشتر دوست دارین؟
کدوم بازیگر زن رو؟

بهترین فیلم سینمائی: بی نظمی(آشفتگی) - مرگ کلاغها (قتل کلاغها) - وحشت زده
بهترین سریال: دوستان (Friends)
توی سریال دوستان یه بازیگر بود به نام چندلر بینگ(MATTEW PERRY) که واقعاً عالی بازی می کرد تنها شخصیتی بود دوست باشم که باشم.(توی فیلم)
بازیگر مرد: MATTEW PERRY - DAVID SCHIWMMER - MATT LeBLANC
بازیگر زن: LISA KUDROW - JENNIFER ANISTON - COURTENEY COX ARQUETTE

مینا چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 01:46

سر جلسه ی کنکور چه احساسی داشتین؟!!
(از دو دقیقه قبل از شروع تا دو دقیقه بعد از پایانو تشریح کنین!)
وقتی رتبتونو فهمیدین چه حالی شدین؟
(لطفا هر دو تا کنکورو شرح بدین هم 89 هم 90)

کنکور اولی که هیچ هم کلی کار و گرفتاری داشتم هم کلی بی خیال سرم هنوز به سنگ نخورده بود، طبیعتاً سر جلسه کنکور هم کلاً حس خاصی نداشتم. رتبمو هم اصلاً نرفتم تا روز آخری . . .
ولی سال دوم که بعضی از بچه ها رفتن دانشگاه و منو چند تا از بچه ها موندیم سرم خورد به سنگ و شد آنچه شد.
وقتی رتبه اومد خب انتظار داشتم یه خورده بهتر باشه ولی خب به خاطر اتفاقی که افتاده بود از 7 خرداد به بعد دیگه نتونستم درس بخونه واسه همین هم خوشحال بودم هم ناراحت.
روی جلسه کنکور هم باور نمی کردم چنین روزی رسیده و داره تموم میشه و فقط به امتحان فکر می کردم.

مینا چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 01:47

از نظر خودتون بارزترین ویژگیتون چیه؟

زیاد عصبانی نمی شم .
زیاد می خندم .

AL! R3ZA چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 08:59

سلام محمد جان ،
با شنیدن جمله ی The Bomb has been Planted ! چه حسی بهت دست میده ؟!!

احساس می کنم باید چاقو بگیرم دستم و برم به سمت A (چون توی B بودم و خبری نبود) و باید با صدای بلند بگم : {{{برو A برو A}}}

الهام چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 10:29

بهترین روز زندگی؟
بدترین روز زندگی؟
تاثیرگذارترین شخص تو زندگیتون؟

بهترین روزها:
1- روزی که خواهرم به دنیا اومد
2- روزی که دانشگاه قبول شدم
بدترین روزها:
روزی که مادربزرگم فوت کرد
تأثیر گذارترین شخص: پدرم مادرم

الهام چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 10:41

دوست دارین کجای دنیا رو ببینین؟
برادرتونو بیشتر دوست دارین یا خواهرتونو؟
اونا بیشتر شما رو اذیت میکنن یا شما اونا رو؟

(البته این محاله ولی خب) من دوست دارم تمام جاهای تاریخی از شرق آسیا تا مصر و روم و یونان و ایران رو ببینم.
هر دوتاشونو دوست دارم
حقیقتاً روز خوش برام نذاشتن

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 14:03

تاحالا شده برای خواهر یا برادرتون مشق بنویسین؟

بخوانیم و بنویسیم رو ترجیح میدین یا همون کتاب فارسیه خودمون که گل داشت؟

تاحالا شده از دست خواهر و برادرتون گریه کنین؟

توی دعوای خواهر و برادرتون طرف کدومارو بیشتر میگیرین؟

بیشتر با خواهرتون دعوا میکنین یا برادرتون؟(حتما برادرتون)

نه والا ننوشتم
کتاب فارسیه خودمون بهتر بود (نمی خواست بخونی یا بنویسی)
نه گریه نکردم
طرف کوچکولورو معمولاً
دعوا که نه ولی مشاجره 24 ساعته داریم

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 14:09

فکر کنم الان دیگه آشپزیتون خوب شده باشه!
چه غذایی رو بهتر درست میکنین؟

آشپزیم که عالی حرف نداره سوسیس سیب زمینی درست می کنم، ماه، حالا عکسش هست میذارم !!!

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 14:12

کنکور89 راحت تر بود یاد 90؟

بعد کدوماشون بچه ها بیشتر گیج میزدن؟(من که خودم یادمه سال اول ی دخترخانمی کنار من بود ،هرچی مامانش صداش میزدن متوجه نمی شد!آخرش مامانش اومدن دستشو گرفتن بردنش...ی پسری رو هم یادم میاد،نشسته بود کنار جدولا روی خاک پاهاشو دراز کرده بود شعر میخوند،اون که کلا قاط زده بود انگار..بیچاره)

کنکور ۹۰ برا من بهتر بود !!!
راستشو بخوای سال ۸۹ خیلی شوت بودم کاری به بقیه نداشتم
سال 90 هم اینقدر خوشحال بودم که تموم شده که اصلاً کاری به کاری بقیه نداشتم (فقط مثل دخترای 4 ، 5 ساله هست توی پارک می دون همونجوری می رفتم خونه)

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 14:13

ترم اول چندبار رفتین یاسوج دیدن خانواده؟ترم دوم چندبار؟

ترم اول تمام چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه ها، تعطیلی، خلاصه کلاً یاسوج بودم یه چند باری اومدم اصفهان ولی ترم دوم یه بار برای عید رفتم بعد عید هم دیگه تا 7تیر اصفهان بودم

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 14:14

سال 1400،آقای محمد مظفری در چه جایگاهی قرار داره؟

امیدوارم زنده باشم ، سلامت، سرحال و به همه آرزوهام هم رسیده باشم.
اینکه تو چه جایگاهی باشم چیزی نیست که بخوام بگم

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 14:15

بهترین خاطره از دانشگاه؟
بهترین خاطره از دبیرستان؟

بهترین خاطره دانشگاه: سفر کوه صفه، جشن عید نوروز.
بهترین خاطره دبیرستان: کلاً سر کلاس با موبایل بازی می کردم و از نظر انضباطی در جایگاه ممتازی قرار نداشتم واسه همین کلی خاطره دارم.

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 14:16

بیشتر کانتر بازی میکنین یا سریال میبینین؟
فکر کنم بابقیه بچه های کلاس ی گیم نت ساخته باشین،نه؟!!

وقتی خونه هستم فقط سریال ، وقتی بچه ها باشن فقط کانتر (ولی در کل سریال رو بیشتر می پسندم)
اون مدتی که قرار بود برنامه بنویسیم هم گیم نت که هیچ کانتر نت زده بودیم یعنی اصلاً ویژوال رو تا روز سوم باز نکردیم فقط می گفتیم : خوب دو ساعت بازی کنیم بعد بشینیم برنامه بنویسیم بعدش همه با asd یا qwe کانکت میشدن و یا علی . . . (هشت ساعت)

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 16:40

کدوم شخصیت تاریخی رو بیشتر دوست دارین؟

دوست داشتین جای کدوم شخصیت تاریخی بودین؟

ی انتقاد از ی شخصیت تاریخی.

قشنگ ترین فرهنگ در ایران باستان.

خب معلومه ژنرال سورنای اشکانی
بازم ژنرال سورنای بزرگ
من فقط از دو نفر انتقاد که نه دوست داشتم قدرتمند تر بودند 1- داریوش سوم 2- ********
قشنگ ترین فرهنگ توی ایران باستان وجود ندارد چون ایران باستان تا جایی که من خوندم همه چیشون عالی بود مخصوصاً وطن پرستیشون

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 16:42

خب نوشتین زیاد عصبانی نمیشین و زیاد میخندین،حالا اگه بگیم دو ویژگی بارز یکی خوب یکی بد بگین چی؟

یه ویژگی خوب دیگه (بابا چقد خودمو میخوام): زیاد ناراحت نمی شم
یه ویژگی بد: متأسفانه (یا خوشبختانه) به بقیه نه که اهمیتی نمی دم ولی برام مهم نیست چیکار میکنن؟

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 16:47

با این غذایی که گفتین من از همین تریبون اعلام میکنم آشپزیتون حرف نداره!!اصلا تمام فوت و ففن آشپزی در این غذا خلاصه شده!
بعد به نظر شما غذاهای دانشگاه چطورن استاد؟

پس معلومه شما هم سر رشته ای عالی توی آشپزی دارین
غذاهای دانشگاه رو هم وقتی قیمتاشون رو میخونی می بینی مفتن آدم پیش خودش میگه: بابا چقد ارزونه، ولی وقتی میخورشون میفهمی چه حکمتی تو کاره

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 16:49

درمورد سوال سال 1400،باید بگم ایشالا که همینطوره،این جوابتون یعنی هدف خاصی ندارین یا دوست ندارین بگین؟

هدف که بقالی سرکوچه ماهم داره ولی نمیشه جار زد شما میگین؟

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 16:56

خب بریم سراغ سوالات تکراری،ولی دیگه پاسخگویی به اونا ی رسم شده!

1-شجاعترین:
2-شیطون ترین:
3-قابل اعتماد ترین:
4-مهربونترین:
5-زورگوترین:
6-باهوشترین:
7-ساکت ترین:
8-رک ترین:
9-اخمو ترین:
10-مرموزترین:
11-بی مزه ترین:
12-خرخون ترین:
13-ساده ترین:
14-با معرفت ترین:
15-پرروترین:
16-منفی ترین:
17-مثبت ترین:

من اینا رو کپی پیست کردم،خودتون ترین دیگه ای به ذهنتون میرسه؟و چون مطمئنم در این شرایط فقط میگین آره یا نه،پس لطفا هم اون ترینو بگین هم کسی که به نظرتون میرسه.

1-شجاعترین: مهدی وکیلی (تو دفتر استاد ریاضی)
2-شیطون ترین: اون دو تا نامردی که نمره های ریاضی تقلبی آوردن (حالا اسم نمی برم)
3-قابل اعتماد ترین: ITها
4-مهربونترین: نمی دونم کامران رو کجا بذارم پس . . .
5-زورگوترین: اسماعیل
6-باهوشترین: معیار اندازه گیری این یکی دستم نیست شرمنده ولی بعضی وقتا اسماعیل یه جوششی داره ،حالا!!!
7-ساکت ترین: محسن
8-رک ترین: -
9-اخمو ترین: اسماعیل شرمندتم
10-مرموزترین: کامران (می میره ولی گوشیش رو نمی ده کسی چرا؟)
11-بی مزه ترین: احسان چطوری؟
12-خرخون ترین: علی دلم برات تنگ شده؟
13-ساده ترین: آخ محسن؟
14-با معرفت ترین: ITها
15-پرروترین: احسان چند واحد گرفتی؟
16-منفی ترین: احسان . . . . .. . . .. . . حالت چطوره؟
17-مثبت ترین: فکر کنم این دیگه خودم باشم
شرمنده با خانوما زیاد آشنا نیستم بدونم توی چه حوزه ای فعالیت دارن پس ترین ها آقا بودن بیشترشون البته

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 16:58

از بین بچه های کلاس وزرای کابینه دولت رو انتخاب کن:
1-وزیرفرهنگ و ارشاد:
2-وزیر جنگ:
3-وزیرارتباطات:
4-وزیرامور خارجه:
5-وزیر آموزش وپرورش:
6-وزیراقتصاد:
7-وزیربهداشت:
8-وزیر تعاون:
9-وزیر کشاورزی:
10-وزیر نفت:
11-وزیر علوم:

۱-وزیرفرهنگ و ارشاد: علی
2-وزیر جنگ: خودم
3-وزیرارتباطات: کامران خوب *** می زنه
4-وزیرامور خارجه: کامران
5-وزیر آموزش وپرورش: خانم زمانی خیلی دوست داشتن توی این زمینه باشن (یاد آوری: سر کلاس حل تمرین مبانی آی تی (((بیاین از همین حالا کشورمون رو درست کنیم)))) خلاصه خیلی خندیدیم . . .
6-وزیراقتصاد: میدم یکی از اصفهانیا کلاً پولدار می شیم اما . . .
7-وزیربهداشت: هر چی فکر کردم یه نفر تمیز پیدا نکردم . . .
8-وزیر تعاون: اصلاً نمی دونم چی هست
9-وزیر کشاورزی: به احسان میاد کشاورز باشه . اِاِاِاِاِاِاِاِاِاِاِاِاِاِاِ آره میاد
10-وزیر نفت: میذارم مزایده !؟
11-وزیر علوم: با آموزش و پرورش ادغامش می کنم

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 17:03

"و از نظر انضباطی در جایگاه ممتازی قرار نداشتم "
این یعنی شده تاحالا از مدرسه هم فرار کنین،نه؟
حالا چندبار فرار کردین؟چندبار مچتونو گرفتن؟

قشنگ ترین شیطونیی که به نظرتون میرسه.

شده طرح ی شیطنت رو ریخته باشین،ولی لو رفته باشه؟میشه تعریف کنین؟

قبل از عیدا کلاً توی این صنف بودیم هههههههههههه یادش بخیر . . .
کلاً همیشه مچمونو می گرفتن نه اینکه آدمای باهوشی بودن وقتی میرفتن سر کلاس می دیدن کسی نیست می فهمیدن
توی کلاس بهترین کار این بود که با بلوتوث به هم وصل می شدیم و یه بازی فوتبالی بود که با هم مسابقه می دادیم آی حال می داد . سر کلاس یهو می گفت : خردیش!!! یعنی : خفه!!!(البته این کلمه معانی زیادی داره)
بزرگترین شیطونی:
سر کلاس دیفرانسیل که از استادش هم خیلی بدم میومد و میدونستم که یه استاد دیگه (حسینی خواه) هم هست که این دوتا استاد با هم خیلی بدن. یه بار سر کلاس فاز منفی داد (سه فاز) منم خط خطی شدم و گذاشتم آخر کلاس که زنگ خورد کلاس شلوغ شد منم پا شدم و گفتم: قضی حسینی خواه من سرت؟؟؟ یعنی: (درد و بلای حسینی خواه توی سرت (خاک بر سرت هم معنی میده))
که یهو دیدم کلاس ساکت شد ، چهل ، پنجاه جفت چشم داشتن بهم نگاه می کردن، تازه اونوقت بود که فهمیدم چه غلطی کردم
آروم نشستم و با بغل دستیم حرف می زدم
(نکته: جالبش اینجا بود که نه بغل دستیم خودشو زد به اون راه که یعنی من اصلاً اینو نمی شناسم، کم مونده بهم بگه آقا ببخشید شما؟)

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 17:04

ترم دوم چون خیلی مشغول درس خوندن بودین نرفتین پیش خانواده دیگه؟

نه بابا تعطیلی نبود (***** همه چیز را به کیش خود پندارد)

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 17:06

با عرض پوزش از جناب آقای صادقیان!
اون عکس معروف رو شما گرفتین؟
آیا در شرایط مشابه،حاضرین از در پارچ آب بخورین؟
چرا رمز اون پست شماره موبایل آقای جعفری بود؟(الان دیگه باید جواب بدینا!)

عمراً
حقیقتاً دیدم کامران داره می ره تو انزوا البته نه اون انزوای که شما فکر می کنیم (انزوای کلاس) گفتم یه خورده بهش حال بدم

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 17:08

بی ربط:
خب بابا یکی بیاد سوال بپرسه دیگه!همش که من سوال پرسیدم!

بی ربط:
خب بابا یکی بیاد سؤال بپرسه دیگه! همش که این داره سؤال می پرسه!

مهمان چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 17:42

از مهمان نوازی تون با جمله روبرو بسیار ممنونم(تو یه سؤالو نمی تونی جواب بدی بعد میخوای بری صندلی داغ ؟) . قضیه نیست. ولی به هر حال گذشت. یه روز مثل فیلم بی نظمی (
آشفتگی) می فهمید قضیه چی بوده. اون هم 2 دقیقه آخر فیلم. شاد باشید


یایا بی خیال بهت برخورد ، من شرمندم می خوای ناراحت باشی، فقط خودتو اذیت میکنی عزیزم من شرمندم
تا حالا کدوم میزبانی رو دیدی که به مهمونی که خودشو معرفی نمی کنه تعارف کنه بیاد تو
ولی به من هم حق بده خودتو معرفی نمی کنی من هم مدیر سایت نیستم که بیام بگم: بفرما ما همین پائین می شینیم برو بالا راحت باش
نه عزیزم جنگل هم قانون خودشو داره

فاطمه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 22:58

صرفا جهت اطلاع:
"این"،به درخت میگن!

اکه ناراحت شدین من معذرت می خوام؛

کامران پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 ساعت 12:56

به به به
هنوز Ipod فیمت نکردم دگه فک کنم خودت بیای اصف

در هریک از موقعیت های زیر چ حسی داری؟
1 - اسماعیل ک به یار خودی شلیک میکنه =)))
2 - احسان ک خالی می بنده (احسان تقصیر من نیس)
3 - من ک با گوشی عقب تر حرف میزنم
4 - علی ک از دره پارچ آب می خوره
5 - مهدی و محسنم چیزی ب ذهنم نمیرسه
بازم

1- اگه خودم نباشم نمی فهمم اگه خودم باشم که هیچی زورم بهش نمی رسه
2- اون که کار همیشگیش لامصب بلدم نیست خالی ببنده
3-
4- نمیشه توصیف کرد می دونی جزء بیاد ماندنی ترین لحظات زندگیم بود
5- کلاً در موردشون هم حسی ندارم (شوخی)

بروبچچچچچچ پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 ساعت 16:49

اگر میخواستن شما رو به انتخاب خودتون بکشند کدومو انتخاب میکردین؟
۱.اویزان کردن از یک پا
۲.قلقلک دادن تا حد مرگــــــــــــــــــــ
۳.ببندنتون به یک مورچه(این مورچه هه از پسه ۱۰۰کیلو بار بر میاد) و تاابدرو زمین بکشنتون
۴.اگه قابلییتشو داشتین اول بادتئن کنن بعد با سوزن بترکوننتون

می توسم نمره منفی داشته باشه
ولی بیشتر دوست دارم شماره 2 باشه چون حداقل خندون می میرم

بروبچچچچچچ پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 ساعت 16:54

کدوم رو انتخاب میکنین:
گروه تروریستیه ...
بروبچچچچچچ

نظرتون در مورد هرکدوم؟

با عرض پوزش می شه اعضای این دو گروه رو معرفی کنین تا بعد نظرمو بگم؟

بروبچچچچچچ پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 ساعت 16:55

اگه قرار بود خوابگاهی باشین،دوست داشتین با کیا هم اتاقی باشین؟

کلاً بچه های آی تی 7 نفرن اگه 3تا شو انتخاب 3تای دیگه ناراحت میشن
ولی مطمئناً با احسان هم اتاقی نمی شم سر کلاس به زور تحملش می کنم؟؟؟
ولی خب فعلاً من که با اسماعیل هم اتاقی شدم (خدا به دادم برسه)

بروبچچچچچچ پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 ساعت 16:57

هر کدام از کلمات یا جملات زیر شما رو یاد کدوم یکی از بچه های کلاس میندازه؟
والا...
گویا...
چههههههههههه...
شوخی بود...
کودک تازه راه افتاده
از تو میپرسند
عینک
هندزفری
when we use...
back of the class...
بادی گارد

بی کاربرد
silent

شوخی بود . . . والا. . . گویا . . . تا الآن نشنیده بودم یعنی شاید توی یه کامنتی خونده باشم که یادم نیست. کلمه چهههههههههه رو زیاد خوندم ولی هیچ وقت نفهمیدم یعنی چی (اگه توضیح بدین واقعاً ممنون میشم)
کودک تازه راه افتاده هم عزیز کوچولو موچولومون اسماعیله فکر کنم
از تو میپرسند = منتظر سؤال می مونم چیزی یادم نمیاد
عینکک : خودم
هندزفری : احسان (مخصوصاً سر کلاس استاد رضایی)
اون تا خارجکی هم کلاس مزخرف زبان
بادی گارد: اسم یکی از فیلم های کرهای حقیقت چیزی از شما یادم نمیاد
= به شما ربطی نداره
بی کاربرد= یعنی خداییش کارمرانه الآن سه ماهه می خواد یه کاری برای ما بکنه هنوز که هنوزه . . .
Silent= آخ محسن عزیزم

بروبچچچچچچ پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 ساعت 16:58

اولین جمله ای که بعد از خوندن عبارات زیر به ذهنتون میرسه:
لواشک
نمره ریاضی
تئاتر سبزیجات
همایش انتخاب واحد
فنی قدیم
تمرین مبانی

لواشک= یه مغازه سر کوچه مون بود که بزرگ نوشته بود لواشک مواشک ، از اون به بعد هر کی گفت لواشک یهو مواشک اومد تو ذهنم (در ضمن کلمه لواشک بیشتر از اینکه چیزی به ذهنم برسونه آب تو دهنم جمع می کنه)
نمره ریاضی= نمره های تقلبی
تئاتر سبزیجات= واقعاً من زیاد اهمیت ندادم پس اون عزیزانی که مراجعه کردن بیشتر باید خاطره داشته باشن
همایش انتخاب واحد= شیر موز (خودش می دونه یعنی چی؟)
فنی قدیم= کانتر
تمرین مبانی(آی تی)= فقط می دونم در مورد شبکه و این چیزا یه حرفهایی می زد هیچ وقت گوش نمی دادم (اولین چیزی که به ذهنم میرسه یه اتاق تاریکه، یه مشت بچه ی بی حال غذا نخورده، . . . )

الهام پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 ساعت 18:45

تو چه کاری خیلی مهارت دارین؟
یه جای اصفهان که خیلی دوست دارین؟
بدترین سوتی زندگی؟
بدترین سوتی کل عمر؟

۱- من توی دروغ گفتم استادم (یعنی کلاً عالی دروغ می گم ولی بلوف نمی زنم)(راستش می دونم کاره خوبی نیست ولی بهترین کار توی دنیا دروغ گفتنه)
2- توی چهار باغ عباسی از دروازه دولت تا انقلاب وسط خیابون بین درختا همیشه اونجا از همه جا بیشتر دوست داشتم مخصوصاً بهار
راستی یه سوال : زندگی با کل عمر چه تفاوتی داره؟
من زیاد سوتی ندارم حقیقتاً پس . . .

الهام پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 ساعت 18:49

بدترین نمره ای که تو دانشگاه گرفتین؟
از چه درسی خیلی خوشتون میاد؟
اگه میتونستین کجای زندگیتونو تغییر میدادین؟
وقتی فهمیدین اون همایش انتخاب رشته سرکاری کار آقای صادقیان بوده چی کار کردین؟

نمره پایان ترم ریاضی1 ترم اول می دونی چند؟
0/25
تقلب می کردم برگم رو می گرفتن بیشتر نمره می آوردم به خدا
از برنامه نویسی مخصوصاً با استاد رضایی خیلیییییییی خوشم میومد
یه جاهای تو زندگی هست که هر کسی دوست داره تغییر کنه منم گذشته زیاد پاکی نداشتم . . . یه جاهای هست دوست دارم delete کنم shift + delete
خداییش باورم نمی شد که علی با منی که تا دو دقیقه پیش با هم بودیم . . . حیف اون شیر موز . . .

مینا جمعه 10 شهریور 1391 ساعت 03:33

در مورد اون وزیره که باید عرض کنم: اون روز که من به خاطر ایدئولوژی و طرز تفکره مزخـ....فه طرف مقابلم راجع به «درس خوندن دانشجوها» حساااااااابی آمپر چسبونده بودم !!! واسه یه جمله که کسی رو به وزارت منصوب نمیکنن!!!!

ته فکرت درست بود

مهمان جمعه 10 شهریور 1391 ساعت 08:46

نیا بگو : بفرما ما همین پائین می شینیم برو بالا راحت باش
بیا بگو : این با مدیریت سایته نه من! ایشون تصمیم می گیرن. سال دیگه که ای تی اصفهان قبول شدم رو در رو می بینمتون. هر چند میگن ترم بالایی ها تحویل نمی گیرن.

ایشالا قبول می شی راستی تو که میخواستی دیگه نیای تو سایت چی شد (آره تو راست می گی)

فاطمه جمعه 10 شهریور 1391 ساعت 19:49

خوب شد شما رئیس جمهور نشدین!والا...

خب اینجوری که پیداس شما از این کلمه هایی که چندتا معنی دارن زیاد بلدین،مثل"شیبارا" و "خردیش"!

ساعت 2 نصف شبه،دوستتون زنگ میزنه به گوشیتون و از خواب بیدارتون میکنه،شما هم به گوشیتون جواب میدین و بهش میگین"شیبارا"!
در این شرایط "شیبارا"چه معنیی میده؟

توی جشن شما گفتین شیبارا یعنی خداحافظ،سلام،خوبی؟و معنی بد هم داره.
من دیدم دو نفر تو دانشگاه همو دیدن و این مکالمه بینشون شکل گرفت،میشه ترجمش کنین؟
اولی:شیـــــــــبارا!
دومی:ئه!شیبارا.
اولی:شیبارا؟
دومی:هعی...
اولی :شیبارا.
دومی:شیبارا.

در مورد دوستم که 2 نصف شب زنگ زده شیبارا به معنی: چه مرگته این وقت شب شیبارا (این شیبارای دومی یه فحشه که بچه ها می دونن همونی که خیلی غلیظ می گما)
نسخه پسرونه:
اولی:شیـــــــــبارا! (سلام عوضی)
دومی:ئه!شیبارا. (علیکم سلام عوضی)
اولی:شیبارا؟ (غذا خوردی؟)
دومی:هعی... (این احتمالاً یعنی اینکه رزرو نداشتم)
اولی :شیبارا. (خاک بر سرت )
دومی:شیبارا. (می دونم)
نسخه دخترونه:
اولی:شیـــــــــبارا! (سلام عزیزم خوبی)
دومی:ئه!شیبارا. (قربون تو عزیزم چطوری)
اولی:شیبارا؟ (اِه این رژ لبت جدیده!)(یعنی چقد ضایع است برو عوضش کن)
دومی:هعی... (این یه آه زنونه است که فکر کنم از حسادت بیاد و یعنی از مال خودت که بهتره)
اولی :شیبارا. (راستی می دونی فلانی چی کار کرده؟)
دومی:شیبارا. (آره خاک بر سرش با اون رژ لب احمقونش)
(کلاً دخترا ضایع حرف می زنن می دونم)

زهره جمعه 10 شهریور 1391 ساعت 23:01

از هر کسی 1 چیزی تو ذهنم میمونه از شما :
1.نگاه مرموزانه از بالای عینک.
2.سرتکون دادن به جای جواب سلام.
آخه چرا؟؟؟؟
در ضمن نگفتید از کی میرید دانشگاه؟

۱- من از عینک زدن متنفرم ولی طبی می زنم چون ضعیفه آفتابی می زنم چون به خورشید حساسیت دارم
2- در ضمن سرم رو هم تکون می دم چون تکون می دم (نمی دونم چرا)
در ضمن بعد از انتخاب واحد ، ببینم کلاسا کی برگزار میشه؟

الهام یکشنبه 12 شهریور 1391 ساعت 10:32

پ کوجاین پ؟ چرا کامنتا رو جواب نمیدین؟

شرمنده از شما و تمام دوستان عزیز ،این دو سه روز یه جایی بودم که به اینترنت دسترسی نداشتم
----------------------------------------------------------------------------------
راستی احسان اون نظرتو اگه می خوای تأئید کنم بگو؟؟؟

زهره دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 14:09

۲۵ام شروع کلاساسسسسسسسسسسسس.
در ضمن منظورم از نگاه از بالای عینک بیشتر اون طرز نگاه بود نه عینک
چه حسی دارین وقتی به زبان شیرین لری به یکی تیکه میپرونین (غیر لر) و طرف مامان متوجه میشه و اونجاست که مچتون خورد میشه؟؟؟؟؟البته اینو بیشتر باید به آقای باولی گفت

اگه شانس نیاری و طرف بفهمه اونوقت تنها کاری که می تونی بکنی اینه که به موزائیکا نیگا کنی و آروم آروم از محل وقوع جرم دورشی.

احسان دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 14:35

مردیکه ی لر کی ایری یونی ...مو ایخواستم برم مسافرت اما سر مسائلی زی ایام اصف سریع بیو یونی خیلی کارت دارم ..حالتو ایییییگیییییییرم حسابتو ایییییییرسسمممم.........بلوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووف

شرمنده از تمام عزیزانی که با خواندن این جملات مبهم و نامعلوم فکر می کنند زبان لری زبانی پیچیده تر از چینی است . . . باید به عرض برسانم که اینجانب بعد از خواندن این جملات نه چیزی متوجه شده و حس چشایی ام را هم از دست دادم . . . آخه گوره خر این چه جور لری حرف زدنه . . . بابا اگه لری حرف نزنی میگن لالی . . .

فاطمه دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 17:28

درمورد مکالمه دخترونه که اون بالا نوشتین(سوال مکالمه شیبارا)باید بگم زیاد فیلم میبینین آقای مظفری!

فاطمه دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 17:32

1-بهترین هدیه تولدی که گرفتین؟
2-شده تاحالا براتون هدیه تولد عروسک بخرن؟

۱- یه نقاشی بود از خواهرم که همیشه باهامه اون بهترین بود
2- نه نشده همیشه از عروسک بدم میومد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد