وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

ماجرای استخدام جاسوس آمریکایی!

حدود چند ماه قبلCIA شروع به گزینش فرد مناسبی برای انجام کارهای تروریستی کرد. این کار بسیار محرمانه و در عین حال مشکل بود؛ به طوریکه تستهای بیشماری از افراد گرفته شد و سوابق تمام افراد حتی قبل از آنکه تصمیم به شرکت کردن در دوره ها بگیرند، چک شد.
پس از برسی موقعیت خانوادگی و آموزش ها و تستهای لازم، دو مرد و یک زن ازمیان تمام شرکت کنندگان مناسب این کار تشخیص داده شدند. در روز تست نهایی تنها یک نفر از میان آنها برای این پست انتخاب می گردید. در روز مقرر، مامور CIA یکی از شرکت کنندگان را به دری بزرگ نزدیک کرد و در حالیکه اسلحه ای را به او می داد گفت :
- ما باید بدانیم که تو همه دستورات ما را تحت هرگونه شرایطی اطاعت می کنی، وارد این اتاق شو و همسرت را که بر روی صندلی نشسته است بکش!

مرد نگاهی وحشت زده به او کرد و گفت:
– حتما شوخی می کنید، من هرگز نمی توانم به همسرم شلیک کنم.
مامور CIA نگاهی کرد و گفت : مسلما شما فرد مناسبی برای این کار نیستید.
بنا براین آنها مرد دوم را مقابل همان در بردند و در حالیکه اسحه ای را به او می دادند گفتند:
- ما باید بدانیم که تو همه دستورات ما را تحت هر شرایطی اطاعت می کنی. همسرت درون اتاق نشسته است این اسلحه را بگیر و او بکش
مرد دوم کمی بهت زده به آنها نگاه کرد اما اسلحه را گرفت و داخل اتاق شد. برای مدتی همه جا سکوت برقرار شد و پس از ۵ دقیقه او با چشمانی اشک آلود از اتاق خارج شد و گفت:
– من سعی کردم به او شلیک کنم، اما نتوانستم ماشه را بکشم و به همسرم شلیک کنم. حدس می زنم که من فرد مناسبی برای این کار نباشم،
کارمند CIA پاسخ داد:
- نه! همسرت را بردار و به خانه برو.
حالا تنها خانم شرکت کننده باقی مانده بود. آنها او را به سمت همان در و همان اتاق بردند و همان اسلحه را به او دادند:
– ما باید مطمئن باشیم که تو تمام دستورات ما را تحت هر شرایطی اطاعت می کنی. این تست نهایی است. داخل اتاق همسرت بر روی صندلی نشسته است .. این اسلحه را بگیر و او را بکش.

او اسلحه را گرفت و وارد اتاق شد. حتی قبل از آنگه در اتاق بسته شود آنها صدای شلیک ۱۲ گلوله را یکی پس از دیگری شنیدند. بعد از آن سر و صدای وحشتناکی در اتاق راه افتاد، آنها صدای جیغ، کوبیده شدن به در و دیوار و ……. را شنیدند. این سرو صداها برای چند دقیقه ای ادامه داشت. سپس همه جا ساکت شد و در اتاق خیلی آهسته باز شد و خانم مورد نظر را که کنار در ایستاده بود دیدند. او گفت:

- شما باید می گفتید که گلوله ها مشقی است!!!…

من مجبور شدم آنقدر با صندلی بزنمش تا بمیرد!!!!!

نظرات 5 + ارسال نظر
فاطمه دوشنبه 3 بهمن 1390 ساعت 22:44

الهام دوشنبه 3 بهمن 1390 ساعت 23:49

حتما با این هوش سرشارش برای این شغل مناسب بوده!!!!!

حــتــــمـــــــــــــــــاااااا.......!!!!

AT سه‌شنبه 4 بهمن 1390 ساعت 13:23

وای دم این خانم محترم گرم!!!چهههههههههههه واز این حرفا!!!!

اسماعیل پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 11:31

خیلی جالب بود چون هویت واقعی خانما رو مشخص کرد
راستی نظرتون راجع به الف.م چیه؟
الف .م =ادامه مطلب

اتفاقا بر عکس!!
هویت واقعی آقایون رو فاش کرد!!! نشون داد که جربزه ی بعضی کارا رو ندارن و فقط ادعاشون میشه!!
نظرم منفیه!!!!
ادامه مطلب نمیخواست!!! پست به این کوتاهــــــــــی!!!

علیرضا پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 14:43

چی بگم !

هر چی که دلتون میخواد!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد