وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

داستان

روزی راننده ی تاکسی ای در ماشین خود تنها حرکت میکرد.از کنار خیابان مسافر مردی را دید.مرد روی صندلی جلو نشست و راننده به مسیر خود ادامه داد. 

پس از اندک مدتی مسافر از راننده پرسید:منو میشناسی؟ 

راننده کمی فکرد و گفت:نه! 

بعد راننده مسافر زنی را سوار کرد. 

دوباره مرد از راننده پرسید:تو منو نمیشناسی؟!!! 

راننده گفت:نه!!!نمیشناسم.شما؟ 

مرد گفت:من عزرائیلم! 

راننده گفت:برو عموووو....!!! 

زن از راننده پرسید:آقا!شما با کی دارید صحبت میکنید؟ 

ناگهان راننده ترمز کرد و با وحشت پا به فرار گذاشت! 

سپس هر دو مسافر ماشین را دزدیدند!! 

 

 

این داستان به گفته ی راوی واقعی بود!

نظرات 4 + ارسال نظر
فلاحتی شنبه 14 آبان 1390 ساعت 19:51 http://lozhneshinha90.blogfa.com

سلام به همگی!
خیلی بامزس قبلا شنیده بودم.ممنون بازم

خواهش میکنم
قابلی نداشت

نرجس شنبه 14 آبان 1390 ساعت 20:40

خیلی باحال بود مینا جون

مرسی مطلب تو هم خیلی باحالن

محسن یکشنبه 15 آبان 1390 ساعت 10:13 http://eshghbienteha.blogfa.com

خانم زمانی خسته نباشید !!!
قشنگ بود

مرسی آقای آصفی.
اگه شما هم سعی کنید مطالب درخور دانشجوها و مهندسین آینده بذارین خیلی خوب میشه
بازم ممنون

فلاحتی پنج‌شنبه 19 آبان 1390 ساعت 23:03

راستی چندتا راه دزدی به ذهنم رسیده که اگه تو رشته آی تی نتونستم کاره ای بشم فکر کنم با اون راها بتونم تو دزدی موفق بشم!!!!!
از الان هرکی فکر میکنه استعداد داره بگه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد