وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه اصفهان

وبلاگ دانشجویان it ورودی 90 دانشگاه اصفهان

خطای دید

 سلام این چندتا عکس باحال رو ببینین و کیفشو ببرین.

 

 

 

      
این تصویر یک جسمه یا دو جسم؟؟؟
 

 

 

 

 

  

این تصویر مکعبه یا گوشه دیوار؟؟ 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یک پل یا چند کشتی؟؟؟ 

 

 

 

 

 

 

 

 یک دقیقه به وسط تصویر خیره بشین..بدون اینکه چشماتونو حرکت بدین
حالا به پشت دستتون نگاه کنین..آیا زیر پوستتون چیزیه؟؟ 

 

 

این تصویر فقط خاموش و روشن میشه
اما چشم اونو در حال چرخش میبینه  

 

 

 

باورتون میشه که این اسبا یکرنگ هستن؟؟ 

 

 

            

           

 

 

 

هــــــــــــــــــــــی....

هــــــــــــــــــــــــــی......اینجاچقدرسوت وکوره.....مگسم پرنمیزنه......گویاوبلاگ کپک زده...........

اینجاکسی نیست.....نیست....نیست....نیست....

ازبس که سوت وکوره وکسی نیست،صدامیپیچه....اکوداره.....

حالاتاکسی اینورا نیست،باوجوداین اکو،خوبه یه دهن آوازبخونیم................شجریان چطوره؟

"بادصبابرگل گذرکن گل گذرکن گل گذرکن....ازحال گل ماراخبرکن،نازنین، مارا خبر کن... 

مارا خبرکن...ماراخبرکن..."

بسه دیگه گویامحرمه هاااااااااااااااااااااااااااااااااا

حداقل اخراجی های وبلاگ که بودن،کلی حاشیه ودعوا و جنجال ومکافات وانتقاد وبحث ودشنام و

گیس وگیس کشی و...بود......(البته اشاره کنم،قصدبنده اصلاطرفداری از دوفرد مذکور نیست)

اما الآن....خیلی پُخ وبیروحه....نخ_سوزن صندلی داغِ یخ کرده.............

عاشورایی

حسین جانم,دیروز روز عاشورای تو بود و من متوجه چیزی شدم,تا دیروز فکر میکردم زیباترین صحنه های زندگیم خلاصه میشوند در دیدن غروب خورشید در کنار دریا, طبیعت رنگارنگ در پاییز, خش خش برگهای خشک زیر پایم و آسمان پر ستاره شب.

اما دیروز در خیمه ای که برای تو برپا شده بود پسرکی را دیدم که سربند یا ابا الفضل بسته بود و پرچم سرخی در دستش بود که نام زیبای تو بر آن نقش بسته بود.

تازه دیروز فهمیدم رقص آن پرچم سرخ در دست باد زیباترین چیزی است که تا به حال دیده ام.

آری حسینم, من زیباترینم را در تو یافتم.

 

پـــــــــــــــــــــِخ.....روزمون مبارک......

دانش آموزدیروز، 

                        علاف امروز، 

                                            بیکارفردا،  

                                                               بابادانشجووووووووووووووو 

                                                                                                 روزت مبارک.....

                                                                             

امشب...

امشب بگوبابایی شونه به موهات بزنه 

        امشب سرت تودامنش،فرداسرش تودامنت 

              امشب گوش کن به بابایی تابرات قصه بخونه 

           فردا بایدتو بگی و،بابابه حرفات گوش کنه 

                            

ادامه مطلب ...

باران..............خدا............

باران میبارد به حرمت کداممان؟؟؟؟؟ نمیدانم......

من همین قدر میدانم که باران صدای پای اجابت است و خدا با همه ی عظمتش دارد ناز میخرد...



پس توهم نیاز کن...

کامپیوتر....!

استاد زبان فرانسه در مورد مذکر یا مونث بودن اسمها توضیح میداد که پرسید :


کامپیوتر مذکر است یا مونث؟..................
 

ادامه مطلب ...

شعر طنز

دانش و علم و فضل سیری چند؟

ادامه مطلب ...

درس دلنشین مبانی!

سلام بچه ها... 

عجب امتحانی بودااا

اون از فیزیک که...به به!!!!اینم از مبانی مون 

شما امتحانتونو چکار کردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پاسخ فرمانروای ایران بانو ام رستم

 "شیرین" ملقب "ام رستم" دختر رستم بن شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی(387ق. ـ 366ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند . به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است . سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود : باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی . ام رستم ، به پیک محمود گفت : اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد ؟ پیک گفت آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد . ام رستم به پیک گفت : که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویید : در عهد شوهرم همیشه می ترسیدم که محمود با سپاهش بیاید و کشور ما را نابود کند ولی امروز ترسم فرو ریخته است برای اینکه می بینم شخصی مانند محمود غزنوی که می گویند یک سلطانی باهوش و جوانمرد است برروی زنی شمشیر می کشد به سرورتان بگویید اگر میهنم مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود اگر محمود را شکست دهم تاریخ خواهد نوشت که محمود غزنوی را زن جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاریخ یک سخن خواهد گفت محمود غزنوی زنی را کشت . پاسخ هوشمندانه بانو ام رستم ، سبب شد که محمود تا پایان زندگی خویش از لشکرکشی به ری خودداری کند . به سخن دانای ایرانی ارد بزرگ : "برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید ." ام رستم پادشاه زن ایرانی هشتاد سال زندگی کرد و همواره مردمدار و نیکخو بود .

حسین وارث آدم

حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.

ادامه مطلب ...

واقعاْ!!!!!!!

من از آقای علیرضا صادقیان مدیر محترم سایت بروبچ IT خواهش می کنم بنده را از لیست نویسندگان این وبلاگ حذف کرده و این ماجرا را ختم به خیر کند

.

.

.

چون می ترسم هفته بعد بین دختر و پسرا توی کلاس پرده بکشن، حقیقت اگه اینجوری پیش بریم دانشگاه پسرانه و دخترانه میشه .






با تشکر محمد مظفری 19 ساله از یاسوج

درس

یه درس قدیمی چینی هست که معلمان وقتی  دانشی را به شاگردان خود آموزش میدادن به شاگردانشون اینو یاد میدادن که :وقتی کسی تشنه است به او نصف لیوان آب بدهید !

اگر همچنان تشنه بود نصف دیگر را به او بدهید

این  به این معنی است که وقتی کسی نیاز به دانشی دارد او ابتدا باید برای آن دانش تشنه باشد

و زمانی هم که این تشنگی برای شما ( استاد) مطرح شد نصف لیوان آب به او بدهید

آنها را زیر دوش گالن های آب نگیرید چون اینکار تنها آنها را فراری میدهد

نصف لیوان به او آب بدهید . اگر آنها به دنبال نصف دیگر آمدند آن را به آنها بدهید

ولی اگر نیامدند این دیگر به عهده ی شما نیست!

ناپلئون بناپارت و قرآن

ناپلئون بناپارت، سردار مشهور و امپراتور مغرور فرانسوی، نامی آشنا در میان فاتحان نامدار تاریخ است، بناپارت، ترقی سیاسی خویش را در ارتش فرانسه آغاز کرد وی در هیأت یک افسر عالی رتبه ارتش فرانسه، به مصر لشکر کشید و با درهم شکستن قوای عثمانی، برای مدتی این کشور را اشغال کرد.

ادامه مطلب ...