مربی مهد کودک : کسری جان شمردن بلدی ؟
کسری : آره! داییم یادم داده!
مربیه : آفرین به تو پسر خوشگل و داییت!خوب حالا بگو ببینم، بعد پنج چیه؟
… … …
کسری : شیش!
مربیه : آفرین عزیزم، حالا بگو بعد هفت چیه؟
کسری : هشت!
مربیه : آاافرین!
حالا بگو بعد ده چیه؟
کسری : سرباز !!!
بعدش ؟ کسری : بی بی بعدش شاه …..
###################
ادامه مطلب ...
توی کلاس حل تمرینه ریاضی ( با آقای زارع ) بودم.
تابلوی کلاس نصفش تخته وایت برد بود و نصف دیگش تخته سیاه!
آقای زارع داشت مسئله ای رو رو تخته وایت برد حل میکرد.
وقتی دیگه جا نداشت بنویسه رفت سراغ تخته سیاه
ولی اصلا حواسش نبود که ماژیک دستشه!!! همینطوری بی هوا ماژیکو برد به سمت تخته سیاه!! که یهو من به طور کاملا ناگهانی! و ناخودآگاه ( تاکید میکنم: باور کنین ناخودآگاهانه بود! ) جیـــــــــــغ خفیفی کشیدم و گفتم: ئـــــــه!!!نـــــــه!!! نـــــــه!!!! ماژیکــــــــــــــه!!!!
و همه از جمله خوده آقای زارع زدند زیر خنده!!!!
به قول AT که میگه : مینا!!!یه جوری همچین با خـــوف گفتی که هر کی ندونه فکر میکنه یه هفت تیر گرفته بودند جلوت و تو جیغ زدی و گفتی : نــــــه!!!! هفت تیـــــــره!!!
زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد.
وقتی که دقیق نگاه کرد چراغ روغنی قدیمی ای را دید که خاک و خاشاک زیادی هم روش نشسته بود.
زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد طبیعتا یک غول بزرگ پدیدار شد….!!!
زن پرسید : حالا می تونم سه آرزو بکنم ؟؟
غول جواب داد : نخیر ! زمانه عوض شده است و به علت مشکلات اقتصادی و رقابت های جهانی بیشتر از یک آرزو اصلا صرف نداره
زن اومد که اعتراض کنه
که غول حرفش رو قطع کرد و گفت :همینه که هست……. حالا بگو آرزوت چیه؟
زن گفت : در این صورت من مایلم در خاور میانه صلح برقرار شود و از جیبش یک نقشه جهان را بیرون آورد و گفت : نگاه کن. این نقشه را می بینی ؟ این کشورها را می بینی ؟ اینها ..این و این و این و این و این … و این یکی و این. من می خواهم اینها به جنگ های داخلی شون و جنگهایی که با یکدیگر دارند خاتمه دهند و صلح کامل در این منطقه برقرار شود و کشورهایه متجاوزگر و مهاجم نابود شون.
غول نگاهی به نقشه کرد و گفت : ما رو گرفتی ؟ این کشورها بیشتر از هزاران سال است که با هم در جنگند. من که فکر نمی کنم هزار سال دیگه هم دست بردارند و بشه کاریش کرد. درسته که من در کارم مهارت دارم ولی دیگه نه اینقدر ها . یه چیز دیگه بخواه. این محاله.
زن مقداری فکر کرد و سپس گفت: ببین…
من هرگز نتوانستم مرد ایده آل ام راملاقات کنم.
مردی که عاشق باشه و دلسوزانه برخورد کنه و با ملاحظه باشه.
مردی که بتونه غذا درست کنه(!!!) و در کارهای خانه مشارکت داشته باشه.
مردی که به من خیانت نکنه و همش روی کاناپه ولو نشه و فوتبال نگاه نکنه(!!!!!)
ساده تر بگم، یک شریک زندگی ایده آل.
غول مقداری فکر کرد و بعد گفت : اون نقشه رو بده دوباره یه نگاهی بهش بندازم….!!
این یک شوخی نیست، اگه بتونی از این چند امتحان سربلند بیرون بیایی، کار چشمات خیلی درسته!!
ادامه مطلب ...روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:
گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم
میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!
یکی از دوستای من در مورد سوتی یکی از هم کلاسی هاش توی کلاس دیفرانسیل پیش دانشگاهی جریانی رو تعریف کرد که به نظرم جالب اومد
(با عرض پوزش چون نمیتونم نمادی که توی ریاضی برای عدد 14/3 (همون پی) در نظر گرفته شده رو تایپ کنم به جاش از نماد # استفاده میکنم!!!!!!!!)
ادامه مطلب ...
چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت.
ادامه مطلب ...سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن.